6 نشانه اینکه باید با دوستتان قطع رابطه کنید!

6 نشانه اینکه باید با دوستتان قطع رابطه کنید!

پیشنهاد نمی‌کنیم با دوستی که برنامه‌ی ناهار را هر از گاهی تغییر می‌دهد، قطع رابطه نمائید. اما اگر برنامه را تغییر می‌دهد، همیشه دیر بر سر قرار حاضر می‌شود و فراموش می‌کند که تماس بگیرد، بدانید که احتمالا مشکلی پیش روست.

تقریبا ساعت ۲:۳۰ دقیقه‌ی صبح، اتاق کنفرانسِ محوطه‌ی دانشگاه غرق در تاریکی و سرما. نشسته بودم، دست‌هایم را گره کرده و چشمانم را به زمین دوخته بودم و بهترین دوستم که تا دقایقی دیگر به دوست سابقم بدل می‌شد، فریاد می‌کشید. او آزرده و عصبانی بود، گیج شده بود که چرا پس از سه سال با هم بودن‌ها، همخانه بودن‌ها، شب تا صبح فیلم تماشا کردن‌ها و بحث‌های عمیق، اکنون تصمیم گرفته‌ام که به دوستی با او خاتمه دهم.

اما من هم دلایل خودم را داشتم. هر گاه تصمیم می‌گرفتم با دوستان دیگری بیرون بروم او ناراحت می‌شد. مرا مجبور به کارهایی که می‌کرد که علاقه‌ایی به آنها نداشتم. دیگر بودن با او برایم هراس‌انگیز شده بود.


قطع رابطه با او یکی از سخت‌ترین، بدترین و در عین حال مهم‌تر از هر تصمیم دیگری در زندگی‌ام بود. اما در نهایت این تصمیم موجب شد تا کمی شادتر و سالم‌تر شوم.

تحقیقات حاکی از آن است که یک رابطه‌ی سرشار از استرس با یک دوست، خویشاوند یا والدین موجب بروز مشکلاتی در سلامت فرد از قبیل فشار خون بالا و خطر ابتلا به افسردگی می‌شود. ولو اینکه یک رابطه مدتی خوب پیش رود، اما یک بحث جدی، خیانت یا فقط تغییراتی جزئی در انتظارات می‌تواند منجر به یک رابطه‌ی ناسالم گردد و عواقبی همچون حسادت، عیب‌جویی یا دلشکستگی را در پی داشته باشد.گاهی این رابطه بی‌شباهت به ازدواج نیست.

ایرنی. اس لولین رواشناس و متخصص روابط دوستانه که وبلاگ دوستی را اداره می‌کند، معتقد است گاهی آنقدر به بودن با یک نفر عادت می‌کنید که تمام ضعف‌ها و کاستی‌هایش را می‌پذیرید. به خودتان زمان بدهید، هر از گاهی درباره‌ی دوستی با او بیاندیشید و مطمئن شوید که از ادامه‌ی این رابطه احساس خوبی دارید. همانطور که هر از گاهی قفسه‌ها را مرتب می‌کنید باید روابط دوستانه‌ی خود را نیز مرتب و تمیز نمائید. او در ادامه می‌گوید، نباید چیزهای بلااستفاده را انبار کنید.

با این وجود، گاهی تشخیص اینکه آیا ادامه‌ی این رابطه به سود شماست یا ضررتان دشوار است. در اینجا ۶ مورد از علائم رابطه‌ی بی‌ثمر را برایتان بازگو می‌کنیم:


۱. دائما ناامیدتان می‌کند.
پیشنهاد نمی‌کنیم با دوستی که برنامه‌ی ناهار را هر از گاهی تغییر می‌دهد، قطع رابطهنمائید. اما اگر برنامه را تغییر می‌دهد، همیشه دیر بر سر قرار حاضر می‌شود و فراموش می‌کند که تماس بگیرد، بدانید که احتمالا مشکلی پیش روست. لوین معتقد است گرچه لغو برنامه‌ها هم بسیار آزار دهنده است، اما این‌گونه افراد اغلب در موارد احساسی هم دل شما را می‌شکنند. به عنوان مثال اصلا به حرف‌های شما گوش نمی‌دهد یا اجازه نمی‌دهد شما صحبت کنید و این ارتباط یک طرفه موجب می‌شود احساس سرخوردگی نمائید.


۲. به شما خیانت می‌کند.
اگر دوستتان بزرگ‌ترین راز زندگی شما را فاش نمود یا با فرد مورد علاقه‌ی شما قرار عاشقانه گذاشت و یا پشت سر شما اقدامات وحشتناکی انجام داد، هرگز بار دیگر به او اعتماد نکنید. لوین این‌گونه موارد را قاتلین رابطه می‌داند زیرا چنان گستاخانه هستند که امکان نادیده گرفتن آنها وجود ندارد.


شاستا نلسون از فعالان گروه دوستی‌های دخترانه در سایتی با همین عنوان، نام دیگری برای این موارد دارد. او آنها را شکاف و ترک قلمداد می‌کند که گاها قابل ترمیمند. پیش از قطع ارتباط با یک دوست، خوب بیاندیشید و مطمئن شوید که خیانتش آنقدر وحشتناک بوده که امکان ارتباط دوباره وجود ندارد.


۳.موجب سردرد شما می‌شود.
گاهی درک اینکه یک رابطه باید پایان پذیرد آسان است، به عنوان مثال به دلیل شکاف‌های ترمیم ناپذیر، اما گاهی دلایل و چرایی آن چندان آشکار نیست. لوین در این‌گونه موارد پیشنهاد می‌کند که به بدن خود گوش دهید. اگر احساساتی شبیه افسردگی، اضطراب، استرس یا ناکامی را تجربه می‌کنید، به این رابطه خاتمه دهید. لوین می‌افزاید که اغلب مردم با بیش از یک مورد از این احساسات دست به گریبانند. احتمالا پس از ملاقات با این دوست دچار سردرد یا دل‌درد می‌شوید، بدین ترتیب بدنتان به شما می‌گوید که اوضاع خوب پیش نمی‌رود.

پیوند دوستی ها

یک دوست باید مایه‌ی مسرت دوستش باشد

 ۴. مایه‌ی آبروریزی شماست.
یک دوست باید مایه‌ی مسرت دوستش باشد، یا فردی مورد اعتماد برای او. نباید این رابطه به نحوی باشد که شما دوستتان را از خانواده یا دیگر دوستانتان پنهان کنید. گرچه همه گاهی لحظات خجالت آوری را تجربه می‌کنند اما اگر از فردی دائما رفتارهای غلط و اشتباه که مایه‌ی آبروریزی هستند، سر زد قطعا او را در لیست افرادی که قصد قطع رابطه با آنها را دارید، جای دهید. اما اگر رفتارهای شرم‌آور او بخشی از باشد و دیگر رفتارهای او را دوست داشته باشید، تکلیف چیست؟ از اینکه به دوستی با او ادامه می‌دهید، احساس بدی نداشته باشید. ‌


۵.کسل کننده است.
دوستی‌ها بر پایه‌های احساس استوارند. اگر بیش از حرف‌های واقعی، درباره‌ی آب و هوا صحبت می‌کنید، او را رها کنید. لوین می‌‌گوید، اگر در حال صرف ناهار با دوستی هستید اما در دل آرزو می‌کردید که جای دیگری یا با دیگری بودید، از خودتان علتش را جویا شوید. اگر هنگامی که با او هستید، حواستان جای دیگریست پس درباره‌ی قطع رابطه با او بیاندیشید.


۶. او دیگر آدم سابق نیست.
اگر رابطه‌ی خود را با یک دوست از زمان دبیرستان حفظ نموده‌اید، بدانید که شما در اقلیت قرار دارید. نلسون بر این باور است که اغلب مردم نیمی از دوستان خود را هر ۷ سال یکبار با دوستان جدید جایگزین می‌کنند. زیرا اغلب مسیر زندگیشان ناشی از اتفاقات پیش‌روی تغییر می‌کند. شاید یکی از آنها باردار شود اما دیگری به دنبال افراد جدید در زندگی‌اش باشد. اما فارغ از شرایط پیش آمده، شاید دیگری حرفی برای بازگو کردن با یکدیگر نداشته باشید.
اینگونه دوستی‌ها اغلب بدون قطع رابطه‌ی حقیقی، به صورت تدریجی خاتمه می‌یابد که به اعتقاده نلسون چندان هم بد نیست.


پیش از هرگونه قطع رابطه برای حل مشکلات آن رابطه تمام تلاش خود را انجام دهید، زیرا بازگرداندن رابطه‌ایی که به طور رسمی خاتمه یافته آسان نیست. لوین می‌گوید، گاهی لزومی ندارد رسما اعلام کنید که قصد قطع ارتباط با دوستی را دارید، فقط فاصله گرفتن از او کفایت می‌کند. در اینگونه موارد، کمی از او فاصله بگیرید، وقت خود را با دوستان دیگر سپری کنید یا هر از گاهی با او ملاقات کنید تا نمک و فلفل رابطه‌ بیشتر شود.

دوستی و رابطه سالم

همه‌ی دوستی‌ها تا ابد دوام نخواهند داشت

 

چگونگی قطع رابطه
نحوه‌ی قطع رابطه از تصمیم درباره‌ی قطع رابطه بسیار دشوارتر است، در واقع ساده‌ترین بخش همان تصمیم‌ بر قطع رابطه است. چنانچه مصصم هستید، وارد عمل شوید، گرچه قطعا تعارضات ناخوشایندی پیش روی شما قرار خواهد گرفت. نباید انتظار داشته باشید که همه چیز در کمال آرامش پیش رود، نکات پیشنهادی لوین برای پشت سر گذاشتن آن به قرار زیر است:

ابتدا، از تصمیم خود مبنی بر قطع رابطه مطمئن شوید. هنگامی که پای در این مسیر گذاشتید، برگشتن و ارتباط دوباره بسیار دشوار است.

مادامی که از دوست خود عصبانی هستید، تصمیمی دال بر قطع ارتباط نگیرید. تصمیم‌گیری را به بعد از آرام شدن هر دو نفر موکول نمائید. قطعا نمی‌خواهید از رفتار و کردار خود پشیمان شوید.

آنچه قرار است بر زبان آورید را یادداشت نمائید. دوستتان هرگز گفته‌های آخر شما را فراموش نخواهد کرد.

بر حسب نوع رابطه‌ایی که دارید، بهترین زمان و مکان را برای انتقال پیام انتخاب نمائید. چنانچه این شخص همکار یا همکلاسی شماست و هر روز قرار است با او مواجه شوید، به شخصه و رودر رو اقدام کنید. اما اگر هر از گاهی مجبور به ملاقات او هستید، به او تلفن بزنید یا یادداشتی برایش بفرستید. بهتر است پیام خود را ایمیل نزنید زیرا ممکن است افراد دیگر نیز آن را مشاهد کنند.

از وسوسه‌ی دوستان مشترکتان مبنی بر قطع رابطه با او اجتناب کنید. در موقعیت‌های اجتماعی رفتار محترمانه‌ایی با دوست سابق خود داشته باشید.

رابطه را دوستانه خاتمه دهید، حتی اگر مجبور به گفتن دروغی مصلحتی شوید. هر چه نباشید، وی روزی دوست شما بوده است.

به یاد داشته باشید قطع هر رابطه‌ایی کمبودهایی را برای هر دو طرف دربر خواهد داشت. پس پیش از تحمل هر گونه کمبود، درست بیاندیشید، جوانب را در نظر بگیرید، مسائل را سبک و سنگین نمائید و بدانید که همه‌ی دوستی‌ها تا ابد دوام نخواهند داشت.

منبع: آی بانو

۵ نکته که شما را در زندگی موفق می‌کند

چه کنیم که موفق تر شویم؟ چطور می توانیم در تمامی عرصه های زندگی، چه حرفه ای و چه شخصی، پیشرفت کنیم؟ 

به گزارش افکار نیوز، در طول دهه های متوالی مقاله ها و مطالب زیادی از ادبیات درباره این موضوع نوشته شده است، اما در اینجا من ۵ نکته ای را ارائه می کنم که به گمانم اساسی هستند...

۱ - فعال باشید

ویکتور فرانکل می گوید بین محرک و پاسخ خلاء وجود دارد و در حدفاصل این خلاء، تمامی آزادی ما نهفته است. با اینکه وی از محرومیت های شدید در اردوگاه های کار اجباری نازی رنج می برد، اما به این باور رسید که خود مسوول اندیشه ها و اعمال خود است و فقط برخی واکنش های شرطی نیست.
همانند فرانکل، ما نیز باید تلاش کنیم با همنوا کردن تمامی تجارب زندگی، سرنوشت خود را بیافرینیم. هر چیزی از ذهن ما آغاز و به بیرون ساطع می شود بنابراین هر آنچه در اطراف ما رخ می دهد بازتابی از دنیای درون خود ماست. اینکه ما به این دنیای درون اجازه دهیم سرکش شود، اینکه بگذاریم علف های هرز رشد کنند و همه جا را بگیرند یا اینکه بوستان سرسبز و دلپذیری را پرورش دهیم، همه انتخاب خود ماست؛ این معنی واقعی فعال بودن است.

۲ - مسوولیت پذیر باشید

از آنجا که ما این قدرت را داریم که تجربه ها را انتخاب کنیم، نیاز داریم مسوولیت این انتخاب را هم پذیرا باشیم. شاید هر چیزی که در سر راه ما قرار می گیرد نتیجه مستقیم افکار ما نباشد (هر چند برخی ممکن است بگویند باشد) اما هر آنچه ما به زندگی مان جذب می کنیم، تا حد زیادی، بازتابی از نحوه اندیشیدن ماست. اکثر اینها در سطح ناخودآگاه رخ می دهند اما همین ناخودآگاه از ذهن اندیشمند ما خط می گیرد بنابراین تغییر در نحوه اندیشیدن، دنیای ما را متحول خواهد کرد و ما در برابر آن مسوول هستیم.

رفتار ما نتیجه طبیعی تصاویر ذهنی ماست بنابراین مسوول رفتارمان نیز هستیم، همچنین در برابر رفتاری که در دیگران تحمل می کنیم. اگر بگذاریم دیگران روی اعصاب ما راه بروند، آن وقت باید خودمان را سرزنش کنیم.

۳ - رهبر خوبی باشید

هیچ گاه در هیچ یک از عرصه های زندگی اثربخش نخواهیم بود مگر اینکه مهارت های رهبری مطلوبی داشته باشیم. رهبری یک هنر است و هر یک از ما باید رویکردمان را نسبت به آن پیدا کنیم. اول از همه، باید بفهمیم چگونه خودمان را رهبری کنیم، یعنی اینکه یک قطب نما داشته باشیم، یک خط سیر که همه کارهای ما را راهنمایی کند. این قطب نما، معمولا به شکل یک بیانیه ماموریت شخصی است، سندی که بیان کننده جزییات ارزش هایی است که ما با آنها زندگی می کنیم.

همانطور که دیگران را رهبری می کنیم، حال به عنوان والدین، مدیران، در خانواده و سازمانی که ما خود بخشی از آن هستیم، نیاز داریم پیش از هر کاری و مهم تر از هر چیزی با مثال رهبری کنیم تا روشن کنیم ارزش های ما چه هستند و اینکه ما با آنها زندگی می کنیم. هرگونه عدم انسجامی در ارزش های ادعا شده و رفتار ما شناسایی و قضاوت می شود و باعث از بین رفتن اثربخشی ما خواهد شد. خوددرگیری های فردی و استانداردهای دوگانه میخی خواهند بود بر تابوت توانایی ما برای رهبری.

یک رهبر خوب، ماهرانه و به آرامی رهبری خواهد کرد، پشت همه، بدون سروصدا و هیاهو. در کلام تائو ته شینگ:

سرباز خوب ترس را القا نخواهد کرد.
جنگجوی خوب نمایانگر تجاوز نخواهد بود.
اشغالگر خوب خود را درگیر نبرد نخواهد کرد.
رهبر خوب تمرین قدرت نخواهد کرد.
این همان ارزش بی اهمیتی است.
این راه دستیابی به همکاری دیگران است.
این راه ساختن همان هارمونی است که در طبیعت هست.

۴ - اجازه ندهید ترس شما را بازدارد.

من عاشق تمامی فیلم های اِم.نایت شیامالان هستم. فیلم مورد علاقه من نیز «روستا» است. این فیلم راجع به روبرو شدن با ترسی است که مدام بر ما چیره می شود و رسیدن به این واقعیت که هر زمان که ما با آنها رودررو می شویم، ناپدید می شوند. هیچ چیزی آن نیست که به نظر می رسد. زمانی شنیدم (هر چند به یاد ندارم که کجا) که بیشترین فرمانی که در کتاب مقدس آمده است این است: «هراس به خود راه ندهید.»
در هر برهه ای از زندگی که باشیم، ترس وجود خواهد داشت. هر زمانی که کار تازه ای انجام می دهیم، ترس وجود دارد. هر زمانی که خود را به بالاتر می کشیم یا حلقه راحتی خود را بیشتر می کنیم، ترس وجود دارد. این طبیعت زندگی است. زندگی همواره در حرکت است چه ما به جلو حرکت کنیم، رشد کنیم، به عقب برگردیم یا بمیریم. ما انتخابی داریم؛ یا رشد کنیم یا بمیریم. رشد و ترس دست به دست هم پیش می روند. بخشی از یک بسته هستند و اگر همه نتوانیم این بسته را به آغوش بکشیم، از دست خواهیم رفت.

از شکست نهراسید، شکست ناگزیر و ضروری است. به زندگی همه افراد موفق بنگرید تا زمزمه شکست را ببینید. این شکست اساس پیروزی است، به شرطی که از آن یاد بگیریم.

دیگران را نیز نترسانید. آنها هم مانند شما زیبا و آسیب پذیرند. تنها گاهی اوقات برای مراقبت از خود از راه های مختلف تلاش می کنند. هر کسی تمام تلاش خود را می کند، پس با دیگران با وقار برخورد کنید و از آنها نهراسید. هرگاه با ترس هایتان روبرو شدید، چون دود ناپدید خواهند شد.

۵ - هیچ گاه از آموختن دست نکشید

من به این نتیجه رسیده ام یادگیری فعالیتی اساسی در یک زندگی موفق و هدفمند است. اگر در یادگیری شکست بخوریم، در رشد کردن هم موفق نخواهیم بود و این مساوی با مرگ است. زندگی فرصت های بیکرانی برای یادگیری در اختیار ما قرار می دهد و هر چقدر شرایط سخت تر باشد، احتمال بیشتری وجود خواهد داشت که یاد بگیریم.

از دیگران هم می توانیم یاد بگیریم، به ویژه افراد پرتلاش و مبارز. آنها همانند فرشتگانی از آسمان هستند که به ما در مورد خویشتنمان می آموزند. همچنین می توانیم از اتفاقات اطراف خود نیز درس بگیریم و بیشتر از همه، با تماشای خود، با دیدن اینکه چگونه واکنش نشان می دهیم و چه انگیزه ای ما را به حرکت وامی دارد، یاد خواهیم گرفت.

اگر این ۵ عمل، به عادت تبدیل شوند، منجر به موفقیت در تمام عرصه های زندگی خواهند شد. مسلما اینها نسخه ای آنی نخواهند بود اما اساسی خواهند شد برای یک زندگی مفید.

روانشناسي عصبانيت در نوجوانان

روانشناسي عصبانيت در نوجوانان
گروه استان ها-بلوغ دوره اي حد فاصل ميان کودکي مي باشد که حد و مرز و همچنين طول مدت آن مشخص نيست و بسته به افراد جوامع گوناگون متغير است 

به گزارش پايگاه خبري پليس، شروع دوره بلوغ با بلوغ جنسي همراه است با قاطعيت بيشتري مي توان تعيين کرد اما از آنجا که نظام هاي فرهنگي کشورها گوناگون هستند مقياس هاي عمومي و مشترک براي تعيين حد پايان آن وجود ندارد.

بنابراين طول مدت نوجواني در جوامع گوناگون يکسان نيست و به طور کلي با در نظر گرفتن دوران پيش از بلوغ که طي آن رشد سرعت نسبي بيشتري مي يابد و دوره بيش از کمال عقلي که رسيدن به آستانه بزرگسالي است ميتوان حدود 12تا 18سالگي را دوره نوجواني ناميد .

هدايت پذيري در نوجواني و جواني 

امام علي عليه السلام در کتاب نهج البلاغه قلب نوجوان را به زمين بکر و دست نخورده تشبيه کرده که آماده کشت است و هر بذري که در آن افشانده شود به خوبي پذيرفته مي شود ودر خود بار مي آورد همين پذيرش در قلب و روح نوجوان است که لزوم توجه بيشتري به هدايت نوجوانان را اثبات مي نمايد تا آنکه حداکثر سعي وتلاش خود را در هدايت کردن نوجوانان به کار گيريم .بقيه مقاله را در ادامه مطلب بخوانيد

ادامه نوشته

کودکمان را از چندسالگی به کلاس زبان و نقاشی بفرستیم؟

کودکمان را از چندسالگی به کلاس زبان و نقاشی بفرستیم؟

این روزها والدین برای فرزندان‌شان زیاد وقت می‌گذارند و به همین دلیل برخی اوقات برای انجام برخی کارها عجله به خرج می‌دهند.

 این روزها والدین برای فرزندان‌شان زیاد وقت می‌گذارند و به همین دلیل برخی اوقات برای انجام برخی کارها عجله به خرج می‌دهند. آنها می‌خواهند فرزندشان هرچه زودتر آموزش‌هایی مانند حرف زدن، دستشویی رفتن، نقاشی کشیدن و... را یاد بگیرد و در عین حال آنها را به نحو احسن انجام دهد. اما والدین باید در این مورد به رسش و پختگی کودک توجه کنند. یعنی کودک باید به توانمندی، کسب آگاهی و فهم و ادراک نسبت به موضوعی خاص در هر دوره رشدی رسیده باشد. البته این رسش در برگیرنده شرایطی مانند هنجار بودن فرایند و روند رشدی کودک، عدم وجود موقعیت‌های ناهنجار و آسیب‌زا، میزان مراقبت و پیگیری والدین و البته امکانات و مساعدت آنها برای کودک است. حسن عسگری‌فر، روانشناس و مشاور درباره سن مناسب برای هر آموزشی توضیح می‌دهد.


برای آموزش زبان دوم عجله نکنید بقيه مقاله را درادامه مطلب بخوانيد

ادامه نوشته

چرا جوانان «خانه مجردي» را دوست دارند؟

البته در بدو گرایش به چنین شیوه زندگی، مردان بیشتر به آن تمایل داشتند و خواستار مستقل شدن از خانواده بودند به طوری که برخی از پسران پس از اتمام دوره خدمت سربازی ترجیح می دادند که از خانواده مستقل شده و به صورت مجردی زندگی کنند.
شفاف: این روزها سبک زندگی ایرانی رو به تغییر است.از شیوه ازدواج و طلاق گرفته تا زندگی خانوادگی همه و همه دچار تغییرات جدی شده که شاید تا چند سال پیش برای خانواده ها ناملموس بود.

امروز اگر سری به بنگاههای  معاملات ملکی محل بزنید ، موارد زیادی را برای رهن و اجرای مجردها خواهید دیدکه نشان از افزایش تقاضا برای زندگی مجردی  بین جوانان ایرانی است.

در روزگاری نه چندان دور زندگی مجردی بیشتر یک ژست غربی در زندگی شرقی تلقی می شد و تمایل به داشتن چنین زندگی در کشور ،مورد نکوهش و مذمت اکثر خانواده ها قرارداشت. 

البته در بدو گرایش به چنین شیوه زندگی، مردان بیشتر به آن تمایل داشتند و خواستار مستقل شدن از خانواده بودند به طوری که برخی از پسران پس از اتمام دوره خدمت سربازی ترجیح می دادند که از خانواده مستقل شده و به صورت مجردی زندگی کنند.

در این میان کمتر خانواده ای حاضر بود استقلال طلبی فرزند خود را به رسمیت بشناسد و از او حمایت کند و بیشتر خانواده ها سعی می کردند که در صورت داشتن فرزندی که خانه مجردی داشت این مساله را از سایرین پنهان کنند ،اما امروز با مدرن شدن سبک زندگی ها  و پیشرفت تکنولوژی ووسایل ارتباط جمعی این مساله در کشور بسیار رایج شده است هر چند که هنوزهم در دیدگاههای سنتی، زندگی مجردی به خصوص برای زنان و دختران جوان مورد نکوهش قرار می گیرد اما تحقیقات نشان از افزایش تمایل بانوان ایرانی برای تنها زندگی کردن و مستقل بودن دارد.

روانشناسان و جامعه شناسان اما یکی از مهم ترین دلایل زیاد شدن خانه های مجردیرا افزایش سن ازدواج می دانند چرا که باعث می شود جوانی که نمی تواند ازدواج کند میل استقلال طلبی خود را درخانه مجردی جستجو کند.


عامل تاثیر گزار بعدی تفاوت نسل ها است. همزمان با بزرگ‌شدن کودکان از نظر سنّي، تفاوتي دردنیای امروز  بين آن‌ها و نسل قبل پيدا مي‌شود که تا حد تعارض جدي است. 

نسل جديد افکارش، گرايش‌هايش و علايقش نسبت به مسائل مختلف تغيير کرده و گاهي حتي اين فاصله فاصله‌ قرني است. 

در گذشته شايد فصله نسل ها از هم  50 سال بود، اما امروزه فرزندان در مواجهه با سرعت رشدي که در جهان وجود دارد و اطلاعاتي که مدام عرضه مي‌شود، به ‌سرعت از پدر و مادر فاصله مي‌گيرند.

مسأله‌ بعدي که در شرايط کنوني بسيار مهم است، مهاجرت‌هاي تحصيلي است.آمارها نشان می دهد بیشتر از نیمی از دانشجویانی که شهر محل زندگی خود را برای تحصیل ترک می کنند به شهر خود باز نمی گردند و به زندگی مجردی ادامه می دهند.

این در حالی است که زندگی مجردی معمولا گرایش به اعتیاد، رفتارهای پر خطر جنسی و نا هنجاریهای اجتماعی را افزایش می دهد اما در عین حال خانواده ها نیز با توجه به شرایط سخت اقتصادی کنونی از جدا شدن و مستقل شدن فرزندانشان استقبال می کنند تا جایی که شاید روزی برسد که فرزندان خانواده در سن 18 سالگی مانند کشورهای غربی خانواده را ترک کنند که این مساله می تواند بحران جدی برای خانواده و جامعه به وجود بیاورد.

بحرانی که از همین امروز باید برای آن چاره ای اندیشید.
 منبع :شفاف

۱۰ حرکت متفاوت برای تقویت حافظه

روان‌شناسان در زمینه بهبود حافظه مطالعات فراوانی کرده‌اند تا بتوانند به دغدغه‌های افرادی که نگران افت عملکرد حافظه‌شان هستند، پاسخ مناسبی بدهند. ده نکته‌ای که در ذیل ارائه می‌شود، نتیجه تحقیقات روان‌شناسان است که می‌تواند حافظه‌تان را تقویت کند.
بسیاری از افراد به محض آن که نمی‌توانند مطلبی را که مطالعه می‌کنند به ذهن بسپارند به خود انگ می‌زنند و خود را کودن و کم‌هوش می‌دانند، اما به یاد‌نیاوردن مطالبی که یک دانشجو یا دانش‌آموز به خاطر سپرده است، می‌تواند دلایل متـــعددی داشته باشد. یکی از مهم‌ترین این دلایل رعایت نکردن مواردی است که می‌تواند حافظه و یادسپاری مطالب را بهبود بخشد.

۱ـ توجهتان را بر مواردی که مطالعه می‌کنید، متمرکز کنید.

توجه، یکی از مولفه‌های مهم حافظه است. برای انتقال حافظه از حافظه کوتاه‌مدت به بلندمدت نیاز است که شما به ‌صورت فعال به اطلاعاتی که مطالعه می‌کنید، توجه کنید. سعی کنید در مکانی مطالعه کنید که چیزهایی مثل تلویزیون،‌ موسیقی و تفریحات دیگر وجود نداشته باشد که بتواند حواس شما را پرت کند.

۲ـ با در نظر گرفتن ساعت‌های منظم برای مطالعه از باشتاب یادگرفتن اجتناب کنید.

به گفته ژورک، روان‌شناس تربیتی، مطالعه در چند جلسه به شما زمان کافی برای پردازش اطلاعات می‌دهد. محققان نشان داده‌اند دانشجویانی که به صورت منظم مطالعه می‌کنند بهتر از دانشجویانی که در یک جلسه طولانی و ماراتنی مطالعه می‌کنند، اطلاعات را به خاطر می‌آورند.

۳ـ اطلاعات مورد مطالعه را سازماندهی کنید.

سعی کنید مفاهیم و اصطلاحات مشابه را با هم گروه‌بندی کنید یا طرح کلی از یادداشت‌هایتان و آنچه خوانده‌اید داشته باشید تا به گروه‌بندی‌کردن مفاهیم مرتبط کمک کنید.

۴ـ از شیوه‌های حفظ‌کردن برای یادآوری اطلاعات استفاده کنید.

شیوه‌های حفظی تکنیکی هستند که اغلب توسط دانشجویان و دانش‌آموزان برای کمک به یادآوری اطلاعات استفاده می‌شوند. این شیوه صرفا روشی برای یادآوری اطلاعات هستند. برای مثال، ممکن است اصطلاحی که نیاز دارید یادتان باشد، به یک مورد رایج که برایتان بسیار آشناست ارتباط دهید. بهترین روش‌های حفظی‌ آنهایی هستند که از تصویرسازی، شوخی یا ابتکار مثبت استفاده شده باشد.

۵ـ‌ اطلاعاتی که مطالعه می‌کنید تکرار کنید و آن را برای خودتان شرح دهید.

برای یادآوری اطلاعات نیاز دارید آنچه مطالعه می‌کنید در حافظه بلندمدت‌تان رمزگذاری کنید. یکی از سودمندترین روش‌های رمزگذاری مرور ذهنی مشروح است. یک نمونه از این روش وقتی است که بخواهید تعریف یک اصطلاح کلیدی را بخوانید، ابتدا تعریف آن اصطلاح را مطالعه کنید و سپس یک توصیف مفصل‌تر از آنچه آن اصطلاح معنی می‌دهد بخوانید. بعد از تکرار این فرآیند در چند دفعه، بهتر می‌توانید اطلاعاتی که خوانده‌اید به یاد بیاورید.

۶ـ اطلاعات جدید را به چیزهایی که قبلا می‌دانسته‌اید ارتباط دهید.

موقعی که اطلاعات ناآشنایی را مطالعه می‌کنید، زمانی را صرف این کنید که چگونه این اطلاعات به چیزهایی که در حال حاضر می‌دانید ارتباط دارد. با ایجاد روابط بین ایده‌های جدید و ایده‌های قبلی می‌توانید احتمال یادآوری اطلاعاتی که بتازگی آموخته‌اید، افزایش خیره‌کننده‌ای دهید.

۷ـ مفاهیم را تجسم کنید.

بسیاری از افراد معمولا از تصویرسازی اطلاعاتی که مطالعه می‌کنند سود می‌برند. به شکل‌ها، نمودارها و دیگر طرح‌ها در کتاب یا مقاله‌ای که مطالعه می‌کنید، توجه کنید. اگر مطلبی که می‌خوانید اشاره‌های تصویری که کمکتان کند، نداشته باشد، سعی کنید خودتان شکلی را بکشید. نمودارها یا شکل‌هایی را در حاشیه یادداشت‌تان ترسیم کنید یا از ماژیک‌های برجسته‌کننده در رنگ‌های مختلف استفاده کنید تا بتوانید ایده‌های مرتبط با هم را گروه‌بندی کنید.

۸ ـ مفاهیم جدید را با شخص دیگری بیاموزید.

تحقیقات نشان داده‌اند که خواندن موارد مختلف با صدای بلند به طرز معناداری به یادسپردن آن مواد را افزایش می‌دهد. متخصصان علوم تربیتی و روان‌شناسان همچنین در یافته‌اند دانشجویانی که واقعامفاهیم جدید را به دیگران یاد می‌دهند فهم‌شان و یادآوری‌شان را افزایش می‌دهند. شما می‌توانید از این رویکرد با آموزش مفاهیم و اطلاعات جدید به یک دوست یا همکلاسی استفاده کنید.

۹ـ بر اطلاعات دشوار توجه مضاعف داشته باشید.

آیا تا به حال ملاحظه کرده‌اید چگونه گاهی اوقات در آغاز یا پایان یک فصل، یادآوری اطلاعات ساده‌تر است؟ محققان دریافته‌اند که نوع اطلاعات می‌تواند در یادآوری آن نقش داشته باشد. هنگام مطالعه اطلاعات دشوار ‌می‌توانید با صرف زمان بیشتری برای تکرار اطلاعات بر آن غلبه کنید. راهکار دیگر دوباره سازماندهی کردن اطلاعات است؛ به صورتی که برای یادآوری ساده‌تر شود.

۱۰ـ شیوه عادی مطالعه‌تان را تغییر دهید.

روش مهم دیگر برای افزایش یادآوری این است که گاهی اوقات شیوه مرسوم مطالعه‌تان را تغییر دهید. اگر به مطالعه در یک مکان خاص عادت کرده‌اید، سعی کنید به یک جای دیگر برای مطالعه بروید. اگر در غروب مطالعه می‌کنید، سعی کنید هر صبح چند دقیقه را صرف مرور اطلاعاتی کنید که شب قبل مطالعه کرده‌اید. با افزودن یک عنصر تازه به دوره‌های مطالعه‌تان می‌توانید سودمندی تلاش‌هایتان را افزایش دهید و به طرز معناداری یادآوری بلندمدت‌تان را ارتقا دهید.
منبع: افکار

هوش هیجانی فرزندتان را تقویت کنید


کودکان را تحسین کرده و آنها را مورد تعریف و تمجید قرار دهید.
به گزارس خبرنگار کلينيک باشگاه خبرنگاران؛اغلب از والدین شنیده می‌شود: «می‌خواهم بدانم هوش هیجانی چیست و چگونه آن را در فرزندم تقویت کنم. گاهی احساس می‌کنم وقتی فرزندم بین همکلاسی‌هایش قرارمی‌گیرد از آنها ضعیف‌تر است یا نسبت به آنها حساس‌تر است و روابط ضعیف‌تری دارد.» هوش هیجانی به معنای شناخت و کنترل عواطف و هیجان های خود است.

دانش آموزی که شاگرد اول است احتمال دارد بهره هوشی بالاتری داشته باشد، اما این به آن معنا نیست که هوش هیجانی او نیز بالا باشد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند در روابط بین فردی خود موفق تر عمل می کنند. گام اول برای این که هوش هیجانی را در فرزندانمان و حتی خودمان ارتقا دهیم شناخت هیجانات مختلفی از قبیل خشم، غم، ترس، شادمانی، شرم و... است، سپس باید برای ابراز آنها راه های منطقی پیدا کنیم. از خود بپرسید الان دقیقا چه احساسی دارم؟ آیا رنجیده ام، آیا حسودی ام شده؟ آیا عصبانی ام؟ زمانی که احساس خود را شناسایی کنیم و راهی مناسب برای ابراز آن بیابیم در نهایت به کنترل و ابراز هیجان می رسیم.

برای ارتقای هوش هیجانی فرزندانتان از این مساله آگاه باشید:
از هیجانات کودکان مطلع باشید. هیجانات را به عنوان فرصتی برای ایجاد صمیمیت در نظر بگیرید. با همدلی و صادقانه به احساسات کودکان گوش کنید. به کودکان کمک کنید تا هیجانات خود را به نحو صحیح بیان کنند. با درنظر گرفتن ارزش ها و قوانین جامعه آموزش دهید تا به این موارد دست یابند: شناسایی اهداف، فکر کردن به راه حل های ممکن، ارزیابی راه حل ها، انتخاب راه حل مناسب.

از سوی دیگر از انتقاد های بی رویه و ادای کودکان را درآوردن پرهیز کنید. کودکان را تحسین کرده و آنها را مورد تعریف و تمجید قرار دهید. از برنامه های دستوری چشم پوشی کنید. به کودکان حق انتخاب بدهید و با احترام به خواسته هایشان، آنها را توانمند سازید. در خیال ها و رویاهای کودکان شریک شوید. با کودکان صادق باشید. در انجام امور صبور باشید و راه حل های خود را به کودکان تحمیل نکنید.

منبع : جام جم آنلاین

روان شناسی شلختگی

این موضوع یعنی شلختگی نسبی است و همین تفاوت تعریف خانواده ها از نظم و بی نظمی، باعث می شود که بعضی از افراد تازه بعد از ازدواج از طرف همسرشان شلخته خطاب شوند چون قبلا رفتارشان مورد تایید خانواده بوده و به آن عادت کرده اند ولی همسرشان این رفتار را شلختگی می داند.
روان شناسی شلختگی در گفتگو با دکتر پرویز رزاقی روان شناس:

انبوهی از کاغذ و مجله کف اتاق، کیف دستی شلوغ و نامرتب، کمدی انباشته از لباس های چرک و چروکیده، جوراب های تا به تا، موهای چرب و عرق کرده… اینها شما را یاد چه کسی می اندازد؟ آقای "ووپی” در کارتون معروف دهه ۶۰ یا حسنی که "توی ده شلمرود” تک و تنها بود و هیچ کس راضی نمی شد به خاطر موی بلند و ناخن های درازش با او بازی کند؟ زیاد دور نرویم، همین دور و بر خودمان، بین همکاران و دوستان و اعضای خانواده هم هستند کسانی که یکی، دو تا از این ویژگی ها یا حتی تمامشان را داشته باشند….

شاید خود ما هم کمی شلخته و نامنظم هستیم و خبر نداریم! برای اینکه بدانید شلختگی چیست، چرا به وجود می آید و برای خلاص شدن از آن باید چه کرد، این گزارش را تا انتها بخوانید.

شلختگی تقریبا مساوی است با بی نظمی، البته با درجه شدت بیشتر. این اختلال رفتاری اتفاقا در جامعه ما بسیار شایع است و جالب است که بدانید درصد قابل توجهی از مراجعان دکتر پرویز رزاقی، روان شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، افراد شلخته ای هستند که برای درمان بی نظمی شان به علم روان شناسی متوسل می شوند: «آنها معمولا همراه یکی از اعضای خانواده شان به من مراجعه می کنند. خودشان به هیچ وجه با شلختگی شان مشکلی ندارند و فکر می کنند این رفتار طبیعی است ولی اغلب به خاطر مشکلاتی که در خانه برایشان به وجود می آید، کم کم قبول می کنند که شلخته اند و تصمیم به درمان می گیرند. به عنوان نمونه همین چند وقت پیش، آقایی همراه همسرش به من مراجعه کرد که یکی از صاحب منصبان نظا می بود ولی خانمش از شلختگی او به شدت رنج می برد؛ به طوری که مجبور بود روزانه به اندازه ۲ تا مشت کاغذ خرده و دستمال کاغذی کثیف از جیب های او بیرون بکشد و دور بریزد و کیف دستی اش را تمیز کند. علاوه بر آن، این آقا اصلا به نظافت شخصی اش نمی رسید، حمام و اصلاح نمی کرد و همین رفتار روی زندگی زناشویی شان تاثیر منفی گذاشته بود؛ به طوری که این خانم دیگر رغبتی به نزدیکی با همسرش نداشت. ولی خوشبختانه با انجام تمریناتی مشکل شان کاملا حل و شلختگی آقا هم درمان شد.»

شلختگی به خانواده بستگی دارد

شلختگی انواع و اقسام دارد که برمی گردد به ویژگی های شخصیتی و خلقی فرد یا به الگویی که در آموزش شلختگی به او نقش داشته است. به عنوان نمونه بعضی ها ظاهرشان مرتب و آراسته است ولی اتاقشان به هم ریخته و نامنظم. دکتر رزاقی درباره این افراد می گوید: «گاهی نقش های اجتماعی می تواند افراد شلخته را مجبور به رعایت بعضی چیزها کند.

به عنوان نمونه فرد استاد دانشگاه است و ناچار است با ظاهر آراسته در محیط کارش ظاهر شود ولی وقتی وارد دنیای فردی خودش یعنی خانه می شود، باز خود واقعی اش بروز می کند و رفتارهای شلخته وارش را ادامه می دهد. گاهی هم بعضی ها برای جلب توجه و تایید گرفتن از گروه، پوشش خاصی را انتخاب می کنند چون می دانند اگر نامرتب باشند گروه آنها را تایید نمی کند بنابراین مجبورند با خودشان بجنگند و آراستگی ظاهر را رعایت کنند اما این آراستگی آنقدر درونی نشده که به زندگی شخصی و خانه آنها هم بسط داده شود.»

از طرف دیگر شدت و ضعف شلختگی یک فرد، بستگی دارد به میزان تحمل خانواده و اطرافیانش: «به عنوان نمونه برای یک خانواده ریخت و پاش اتاق یا آشپزخانه در حد یکی، دو روز قابل تحمل است ولی بیش از این مدت، معنی شلختگی می دهد یا برای یک خانواده دیگر مرتب نبودن ظاهر و لباس، عادی است در حالی که برای خانواده دیگری این یک فاجعه محسوب می شود.» این موضوع یعنی شلختگی نسبی است و همین تفاوت تعریف خانواده ها از نظم و بی نظمی، باعث می شود که بعضی از افراد تازه بعد از ازدواج از طرف همسرشان شلخته خطاب شوند چون قبلا رفتارشان مورد تایید خانواده بوده و به آن عادت کرده اند ولی همسرشان این رفتار را شلختگی می داند.

چرا شلخته ایم؟

«مشاهدات کلینیکی نشان داده که افراد شلخته حتما در خانواده خودشان یک فرد شلخته داشته اند. به عنوان نمونه خاله یا عمویی شلخته بوده ولی بچه با او تماس چندانی نداشته که رفتارش را از طریق یادگیری کسب کند؛ پس شلختگی می تواند ارثی باشد هرچند که هنوز ژن مخصوصی برایش یافته نشده است. یکی دیگر از دلایل شلختگی می تواند مشاهده باشد؛ یعنی به عنوان نمونه پدر شلخته است و کودک رفتارهای او را مشاهده می کند و از آنجا که بیشتر انسان ها متمایل به راحت طلبی اند، کودک ترجیح می دهد از پدرش الگوبرداری کند تا از مادرش که منظم تر است، بنابراین مسواک نمی زند، لباس هایش را جمع نمی کند و… یادگیری هم یکی دیگر از عوامل موثر است یعنی رفتار شلختگی بر اثر تکرار اتفاق می افتد. به عنوان نمونه بچه از اول لباس هایش را می ریزد و جمع نمی کند و کسی هم به او چیزی نمی گوید. همین رفتار به تدریج تبدیل به عادت می شود.» اما به وجود آمدن رفتار شلختگی علت های دیگری هم می تواند داشته باشد.

گاهی اوقات فرزندان خانواده های منظم و سختگیر هم شلخته می شوند. دکتر رزاقی اسم این نوع بی نظمی را شلختگی وارونه می گذارد. در بعضی خانواده ها تحکم و زورگویی پدر و مادر برای رعایت نظم و تکرار پیام های کلا می متوالی فرد را وادار به مقاومت می کند و در او نوعی شلختگی به وجود می آورد. در بعضی از موارد هم فرد از ابتدا شلخته نیست ولی به خاطر شرایط خاصی دچار این رفتار می شود. بعضی ها در بحران بلوغ به دلیل میل به استقلال در مقابل نظمی که خانواده روی آن تاکید دارد مقاومت می کنند. به عنوان نمونه نوجوان نمی گذارد مادرش اتاقش را منظم کند و می گوید این طور راحت تر است. سپس این رفتار به شکل عادت در می آید و فرد در باقی زندگی اش شلخته می شود.

آقایان شلخته ترند!

شاید برایتان این سوال به وجود آمده باشد که مردان شلخته ترند یا زنان: «البته آقایان !» این پاسخ دکتر رزاقی به این سوال است. شلختگی می تواند عواقب اجتماعی و شخصی زیادی به دنبال داشته باشد: «وقتی دامنه شلختگی به روابط اجتماعی کشیده شود می تواند تاثیرات مخربی روی شغل و ارتباطات شخص بگذارد. به عنوان نمونه بوی عرق بدن یا بوی بد دهان فردی که به نظافت شخصی اش اهمیتی نمی دهد باعث دوری افراد از او و کاهش روابط اجتماعی اش می شود.

ضمن اینکه شلختگی و بی نظمی در محیط کار می تواند تحقیر و تمسخر از سوی همکاران را به دنبال داشته باشد و همچنین باعث عدم اعتماد مافوق به فرد نامنظمی می شود که کارهایش را به موقع انجام نمی دهد. این عدم اعتماد اعتبار حرفه ای فرد را زیر سوال می برد و در نتیجه در پست های مهم و کلیدی از این افراد استفاده نمی شود و همین موجب کاهش اعتماد به نفس آنها خواهد شد. در زندگی شخصی هم اگر شخص همسر صبوری داشته باشد که ریخت و پاش و بی نظمی اش را تحمل کند مشکلی پیش نمی آید ولی اگر معیارهای نظم برای همسرش متفاوت باشد زندگی آنها توام با تنش، دعوا، تحقیر و سرزنش خواهد بود.

ضمن اینکه به دلیل عدم رعایت نظافت شخصی در روابط زناشویی آنها هم معمولا مشکلاتی پیش می آید و میل همسر به برقراری رابطه کاهش پیدا می کند. این سردی جنسی به تدریج از دفعات برقراری رابطه زناشویی می کاهد یا باعث شکل گیری روابط عاری از شور و شوق و از سر اکراه خواهد شد.» دکتر رزاقی نسبت به درمان شلختگی از طریق روان شناسی و مشاوره بسیار خوشبین است و معتقد است هر فرد شلخته ای صرف نظر از شدت و ضعف شلختگی اش می تواند برای درمان مشکلش اقدام کند و با انجام یک سری تمرینات نتیجه بگیرد.

منبع: پرداد

کودک من آزار جنسی دیده است؟

کودک من آزار جنسی دیده است؟

کودکان همواره با نگاه پاک و معصوم خود به دنیا نگاه می‌کنند اما دنیای امروز گاه آنقدر بی‌رحم است که والدین ترجیح می‌دهند خیلی زود آنهارا از حوادث و خطراتی که ممکن است برای‌شان پیش بیاید، آگاه کنند. 

مجله سیب سبز: کودکان همواره با نگاه پاک و معصوم خود به دنیا نگاه می‌کنند اما دنیای امروز گاه آنقدر بی‌رحم است که والدین ترجیح می‌دهند خیلی زود آنها را از حوادث و خطراتی که ممکن است برای‌شان پیش بیاید، آگاه کنند.  بچه‌هایی که مورد آزار قرار گرفته‌اند، آسیب دیده‌اند و حتی کشته شده‌اند. این مشکل در تمام کشورهای دنیا مشاهده می‌شود. اما مثل هر مشکل دیگری راهکارهایي برای جلوگیری از آن وجود دارد. کتایون خوشابی، روانپزشک کودک و حکیمه قادری، روانشناس و  مشاور خانواده درباره راه‌های پیشگیری و درمان آزار جنسی در میان کودکان توضیح می‌دهند.

بگذارید کودک‌تان از شما سؤال کند

کنجکاوی جنسی کودکان بسته به هوش و روابط اجتماعی آنها از 3 تا 6 سالگی شروع می‌شود. آنچه مهم است این است که بچه‌ها شوق و هیجان زیادی در کشف جنسیت خودشان دارند. دنیای ذهن کودک بسیار پاک و معصوم است و اگر سوالاتی می‌پرسد، والدین نباید احساس شرم، ناراحتی یا عصبانیت پیدا ‌کنند و  نگاه‌شان باید همسو با نگاه کودک باشد. او با دنیای خودش و از دنیای پاک و معصوم خود از والدین سؤال می‌کند. بنابراین اگر والدین دربرابر هر سؤال جنسی به هر نوعی در مقابل بچه‌ها قرار گرفتند نباید شرم و حیا نشان دهند، در غیر این صورت نمی‌توانند به او کمک کنند. اگر والدین سؤالات ابتدایی بچه‌ها را دربرابر مسائل جنسی به این شیوه پاسخ دهند اثرات منفی دارد. اول اینکه کودک از این به بعد در این مورد از آنها مشورت نمی‌گیرد. دوم اینکه منبع آگاهی‌شان را همسن و سالان خودشان یا منابع نامطمئن بیرونی قرار می‌دهند و بیشتر در معرض خطر قرار می‌گیرند و بالاخره اینکه ناراحتی و عصبانیت آنها از سؤال کودک به او احساس گناه و شرم غیرضروری می‌دهد. بنابراین اگر بعدها مشکلی برایش پیش بیاید و خطری او را تهدید کند به والدین نمی‌گوید.


چطور به کودک‌تان آموزش دهید

درست است که سن آموزش جنسی از 3سالگی شروع می‌شود اما والدین باید بدانند که تنها در صورتی که کودک از آنها سوال کرد باید پاسخ دهند نه اینکه خودشان بی‌مقدمه برای کودک توضیح دهند. ممکن است والدین در کودک رفتاری ببینند که احساس کنند او آمادگی آموزش جنسی را دارد، مثلا وقتی که کودک اندام جنسی‌اش را نمی‌پوشاند. والدین باید به خاطر داشته باشند که سؤالات کودک را به صورت کلی و متناسب با سن او پاسخ دهند. مثلا اگر کودک می‌پرسد: «مامان من از کجا اومدم» مادر پاسخ می‌دهد «از شکمم» و اگر چرایی این مسئله را پرسید مادر می‌گوید: «بچه باید جایی رشد کنه که گرم و آروم باشه و کسی به اون صدمه نزنه و اینجا بهترین جاست.» هرچه سن کودک بالاتر می‌رود پاسخ‌ها می‌تواند بسط بیشتری پیدا کند. در آموزش به کودک خصوصی کردن و شخصی نشان دادن اندام‌های جنسی به بچه‌ها مهم است زیرا یاد می‌گیرند که از خودشان مراقبت کنند. نکته مهم آن است که در این آموزش نباید کودکان به خاطر اندام جنسی‌شان شرمسار شوند. به عنوان مثال می‌توان به کودک گفت«کسی اجازه نداره به چشم و گوش تو دست بزنه و حتی خودت هم نمی‌تونی و باید مراقب باشی. بعضی از اندام‌ها مثل چشم و گوش ماست و خیلی خصوصی است و هرکسی نباید به آن دست بزند. همون‌طور که اگر کسی به چشم و گوشت دست زد میای به من میگی، درباره این قسمت هم اگر کسی دست زد میای به من میگی و از من کمک می‌گیری.» به این ترتیب کودک اول از همه مراقبت از خود را یاد می‌گیرد و دوم اینکه اگر تعرضی پیش آمد بلافاصله والدین را مطلع می‌کند. اگر والدین پیام عیب است و زشت است به کودک بدهند، اگر تعرضی پیش بیاید شرم و اضطرابی پیدا می‌کند که آن را بازگو نمی‌کند.

خیال کودک‌تان را راحت کنید

اگر والدین در مورد آزار و تعارض جنسی کودک حرفی نزنند و موضوع را نادیده بگیرند، کودک فکر می‌کند گناهی انجام داده. بدترین کار این است که به او حمله کنید. در این صورت مشکلات او بیشتر خواهد شد. بهترین راه این است که در مورد تجربه تلخی که داشته گفت‌وگو شود. اگر کودک به والدین بگوید و والدین نیز با او هم‌دردی کنند و به راه‌حل هم برسند می‌توانند از  اضطراب دور شوند و آگاهانه زندگی عادی‌شان را داشته باشند. بهتر است به کودک گفته شود« ما درباره این موضوع حرف زدیم و راه‌حل دادیم و بهتر است زندگی‌مان را داشته باشیم اما اگر سؤالی داشتی می‌توانی هر وقت خواستی از ما بپرسی.» به این ترتیب موضوع را به خود کودک واگذار می‌کنید تا هروقت لازم دید با شما صحبت کند. حتی اگر والدین از ترس آبرو روی این مسئله سرپوش می‌گذارند باید بدانند که دست‌کم بین خودشان این مسئله باید حل شود و امنیت و هم‌دلی به کودک داده شود. به او اطمینان دهند که خداوند ناظر همه ماست و فردی که کار زشتی با او انجام داده یا او را آزار داده جزا خواهد شد.

به این عوارض دقت کنید

کودکی که مورد تعرض قرار می‌گیرد به خصوص اگر با خشونت همراه باشد دچار پدیده PTSD یا استرس پس از حادثه می‌شود. یعنی اتفاق بدی برای او پیش آمده و تمام شده ولی حجم احساس منفی و هیجان در او مانده است. عزت نفس و حرمت نفس در این موضوع به شدت در معرض خطر است. کودک با به یادآوری موضوع دچار حمله اضطرابی می‌شود. حتی اگر خودش را کنترل کند حمله اضطرابی تبدیل به اضطراب انتشاری در موضوعات دیگر می‌شود مثلا اینکه از فضای بسته و از صدای بلند می‌ترسد و به اصطلاح دامنه ترس‌هایش افزایش پیدا می‌کند. ضمن آنکه ممکن است افکار وسواسی پیدا ‌کند و با کوچک‌ترین صدا عصبی ‌شود. فرار و انکار محیط‌های اجتماعی از دیگر عوارض این اتفاق است که حل کردنش کار یک متخصص است. کودک ممکن است دیگر خودش را دوست نداشته باشد و از خودش متنفر باشد. هراس اجتماعی کودک می‌تواند تبدیل به تنفر اجتماعی شده و او شخصیت ضداجتماعی پیدا کند.


علائم زودرس و دیر رس

بررسی آثار و عواقب سوءاستفاده جنسی بسته به سن کودک و تعداد دفعات آزار جنسی متفاوت است. والدین باید توجه داشته باشند که تعرض جنسی به کودک لزوما یک رابطه جنسی با کودک تعریف نمی‌شود. کودک 3 ساله پیش‌بینی و توقع این را ندارد که کسی به او دست بزند، بنابراین آزار جنسی از لمس کردن شروع می‌شود و می‌تواند تا یک رابطه کامل جنسی هم ادامه یابد. آزار جنسی تبعات روانشناختی متعددی تا پایان عمر باقی می‌گذارد. عوارض کوتاه مدت بلافاصله بعد از انجام آزار جنسی شامل شب ادراری، گوشه‌گیری، علائم اضطرابی شدید و ترس شدید می‌تواند بروز کند. او ممکن است در حضور دیگران احساس وحشت داشته باشد و بارگناه روی دوشش می‌ماند و به نوعی این حس به او دست بدهد که همه بزرگسالان آن جنس ممکن است آزارگر باشند و قصد آزار رساندن به او را داشته باشند. در عوارض بلند مدت در بسیاری از موارد ممکن است در نوجوانی یا بزرگسالی فرد قربانی دچار افسردگی شود و گاهی اقدام به خودکشی کند.

 واکنش خانواده‌ها تعیین‌کننده است

اگر خانواده به موقع از اتفاق آزار جنسی ناگوار مطلع و متوجه شود که کودکش یک یا چندبار مورد آزار قرار گرفته، مداخلات روانشناختی زودهنگام می‌تواند از بروز تبعات درازمدت تا حدودی جلوگیری کند. به خانواده‌ها توصیه می‌شود حتما مراقبت کافی از فرزندان‌شان داشته باشند و آنها را تنها در کنار یک فرد بزرگسال که حتی ممکن است کاملا آشنا هم باشند قرار ندهند و تماس‌ها طوری باشد که خودشان نقش نظارتی داشته باشند. کودکانی که آموزش‌های لازم را می‌بینند و اطلاعات و آگاهی بهتری دارند، میزان آسیب‌پذیری‌شان نسبت به کودکانی که هیچ آموزشی ندیده‌اند و هیچ آشنایی درباره بدن شان و آزارهای جنسی ندارند کمتر است؛ پس همیشه تاکید بر پیشگیری است.

نقل از:http://www.bartarinha.ir


بیشتر ادبیات و ضرب المثل‌های ایرانی جنبه منفی دارد

بیشتر ادبیات و ضرب المثل‌های ایرانی جنبه منفی دارد

يک روانشناس گفت: بخش زيادي از ادبیات و ضرب المثل‌های ایرانی جنبه منفی دارد و تکرار آن ها در زندگی، ضمیر ناخود آگاه انسان را به منفی گرایی سوق می‌دهد.

 
محمد حسین جعفری در گفت‌و گو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه اصفهان، با بیان اینکه متاسفانه مردم ایران به جنبه‌های منفی زندگی گرایش بیشتری دارند، ابراز عقیده کرد: آموزه‌های اشتباه مذهبی،  شعر، ادبیات، ضرب المثل‌ها و ... را می توان از دلایل شکل گرفتن افکار و گرایش‌های منفی در مردم تلقی کرد.

وی گفت: بخشی از ضرب المثل‌های رایج ميان مردم مانند "آسه برو آسه بيا که گربه شاخت نزنه"، "با یک گل بهار نمی‌شه"، "با یک دست سه هندوانه برندار" افراد را به جنبه‌های منفی زندگی سوق داده و این منفی گرایی، ناخواسته در ضمیر ناخودآگاه افراد جامعه شکل گرفته است.

این روانشناس با تاکید بر اينكه ضمیر ناخود آگاه آنچه که برای فرد به صورت مدام تکرار می‌شود را ياد مي‌گيرد، افزود: شعرها، ضرب المثل‌ها و آنچه که برای مردم تکرار می‌شود جهت دهنده فکر و نگرش مردم است.

جعفری با اشاره به اینکه منفی گرایی در جامعه جریان دارد، گفت: برای مثال اگر از اصفهان به سمت شمال حرکت کنیم اشعاري مانند "دوستی با هرکه کردم خصم مادر زاد شد" و يا "سلطان غم مادر" که پشت کامیون ها، اتوبوس‌ها و مینی بوس‌ها نوشته شده است همه جنبه منفی دارد و معمولا این نوشته‌ها سر‌آمد ادبیات عامه جامعه است.

وی با اشاره به برخی آموزه‌های اشتباه دینی گفت: باید با لبخند ذکر خدا را بگوییم و  خدا را تنها در غم و اندوه یاد نکنیم.
جعفری افزود: متاسفانه در کشور ما تعادلی بین شادی‌ها و ناراحتی‌ها برقرار نیست.

خنده موجب آرامش مغز می شود

جعفری با اشاره به یک تفکر اشتباه رایج در بین مردم مبنی بر رسیدن شر پس از زیاد خندیدن گفت: برای مثال در برخی از خانواده‌ها معتقد هستند خنديدن زياد دختران، شري به دنبال خواهد داشت و اگر اتفاقي براي يكي از اعضاي خانواده رخ دهد آن را نتيجه خنديدن زياد مي‌دانند.

وی اضافه كرد: يكي از ضرب المثل‌هاي ايراني "آدم عاقل زیاد نمی‌خندد" است در حالی که علم ثابت کرده خنده حدود 100 هورمون در مغز ترشح می‌کند كه دو هورمون اساسی به نام اندورفین و سروتنین كه موجب آرامش مي شود با خنديدن در مغر ترشخ مي شود.

این روانشناس تصريح كرد: هورمون سروتنین بيشتر امور حیاتی بدن را انجام می‌دهد و تمام داروهای روانپزشکی و ضدافسردگی حاوي هورموني است كه به صورت طبیعی در بدن ما وجود دارد با خنديدن در بدن ترشح می‌شود.

جعفری با بیان اینکه متاسفانه ما در ایران، انسان‌های خنده رو را دیوانه و آدم‌های عبوس را عاقل و عارف می‌دانیم، تصریح کرد: خنده باعث افزایش خلاقیت و یادگیری در افراد می‌شود در صورتی که  ناراحتی و گریه باعث افزایش ترشح هورمون کورتیزول می‌شود که از بین رفتن حافظه کوتاه مدت را به دنبال دارد.

با شعار نمی‌توان بازدهی افراد را بالا برد

جعفری با اشاره به اينكه رسیدن به رضایت درونی، عزت نفس، هویت و هدف در زندگی عواملي است كه موجب به وجود آمدن شادی پایدار در زندگي مي‌شود، گفت: برای رسیدن به عزت نفس و شادی پایدار باید مشکلات اساسی مانند اشتغال، مسکن و ... حل شود.

وی با اشاره به اينكه متاسفانه ما حتی در شادی‌های سطحی مانند جشن‌ها شرایط لازم را فراهم نمی‌کنیم، ادامه داد: شادی بر تمام جنبه‌های زندگی مردم اثر می‌گذارد و يكي از عوامل عدم بازدهي شرکت‌ها، کارخانه، دانشگاه‌ها شاد نبودن پرسنل و فضا است.

این روانشناس با اشاره به شعارها سیاسی و اقتصادی تصریح کرد: تنها با شعار نمی‌توان بازدهی افراد را بالا برد زيرا انسان‌هاي افسرده انرژی لازم را براي فعالیت و ايجاد خلاقیت ندارد.

افسردگی میل جنسی را کاهش مي‌د‌هد

جعفری هم‌چنین به رابطه عدم شادی و بزهکاری اشاره کرد و افزود: تحقیقات نشان مي‌دهد احتمال روي آوردن به بزه و فرار در فرزندان خانواده‌هاي ناشاد بيشتر است و افراد شاد از ایمان قلبی بیشتری برخوردارند.

وی با اشاره به مشکلات زناشویی که نشات گرفته از نارضایتی جنسی است، خاطر نشان کرد: یکی از عوامل نارضایتی جنسی عدم شادی و افسردگی در خانواده‌ها است زيرا افسردگی باعث کاهش میل جنسی و مهارت جنسی در افراد می‌شود.

این روانشناس اضافه كرد: بسیاری از خیانت‌های زناشویی را به علت شاد نبودن خانه و خانواده است زيرا افرادي كه در خانه شاد نیستند شادی را در محیطی دور از خانه جستجو می‌کنند.

جعفری با اشاره به تحقیقات، کودکان خانواده‌های شاد را موفق‌تر بیان کرد و افزود: کودکاني كه در يك خانواده  شاد رشد مي‌كنند شجاع‌تر هستند و خلاقیت و عزت نفس بيشتري نسبت به ساير كودكان دارند.

وی خاطر نشان كرد: مردم باید با تغیير در افکار و نگرش خود به سوي افزايش شادي و نشاط در جامعه گام بردارند و نباید منتظر ماند تا مسوولان کاری در این خصوص انجام دهند.

منبعhttp://isfahan.isna.ir

به کدام مرد نباید دل بست؟

مردی که به او دلبسته اید، حرفی از ازدواج نمی زند و با بهانه های مختلف خواستگاری را عقب می اندازد؟ باید با او چطور رفتار کرد؟
برترین مجله اینترنتی ایران

همشهری تندرستی: مردی که به او دلبسته اید، حرفی از ازدواج نمی زند و با بهانه های مختلف خواستگاری را عقب می اندازد؟ باید با او چطور رفتار کرد؟

گاهی دچار تعارض می شوید که آیا به رابطه عاطفی که مدت زیادی درگیرش هستید بدون آنکه صحبتی از ازدواج در میان بوده یا اقدامی جدی از سوی نامزدتان صورت گرفته باشد، ادامه دهید یا خیر؟ در این صورت شما مدام منتظرید تا اتفاق خواشیندی پیش بیاید و بحث ازدواج جدی تر شود غافل از اینکه فرصت ها و موقعیت های مناسب دیگر ازدواج را نادیده می گیرد و همچنان منتظر پیشنهاد از طرف کسی می مانید که هنوز تصمیمی در این مورد نگرفته است. اگر درگیر چنین رابطه ای هستید، باید واقع بین تر از این باشید زیرا فرصت هایی که از دست می دهید، تکرار نشدنی هستند.

در اصل اگر مردی واقعا خواستار این رابطه باشد بدون تعلل و بهانه های نابجا، آن را به سمت ازدواج پیش می برد و در صورت فراهم بودن همه شرایط، آن را به تاخیر نمی اندازد.

به کدام مرد نباید دل بست؟
با زبان بی زبانی می گوید نه؟

شما پیوسته از مرد مورد علاقه تان درخواست تعیین نمودن تاریخ ازدواج می کنید تا هر چه زودتر با شما ازدواج کند. وقتی مردی برای سال های طولانی با شما رابطه دارد و از شما تقاضای ازدواج نکرده است و به تقاضاهای شما با پاسخ های مبهمی که نمی توانید از آنها برداشت مثبتی کنید بی توجه است، پس این مرد اهل ازدواج نیست.

شاید مردی که به ازدواج با شما تمایل دارد خیلی زود این پیشنهاد را مطرح نکند، اما لااقل پاسخ منفی قاطعی به شما نمی دهد و در گفتگوهای جدی، می گوید که از شما فرصتی برای بررسی این موضوع می خواهد. البته در صورت چنین جمله ای ماجرا را تمام شده ندانید و از او در مورد زمانی که برای بررسی کردن نیاز دارد سوال کنید.

شما را منتظر نگه می دارد؟


عجیب نیست که مردی از شما بخواهد تا محقق شدن اهدافی که می توانند زندگی آرامتری را برای هر دوی شما بسازندگ، صبر کنید اما اگر هدف هایی که خواستگار شما تعریف می کند هیچ گاه تمامی ندارند، کمی مراقب باشید.

اگر با وجود محقق شدن اهدافی که گفته بود، هر روز یک بهانه برای علنی کردن رابطه دارد و امروز فردا می کند، می توانید متوجه شوید که این اتفاق هیچ گاه رخ نخواهد داد. اگر حتی سال های طولانی است که نامزد مانده اید و او از تعیین کردن تاریخ معین برای ازدواج سر باز می زند، این مرد اهل ازدواج نیست.

به کدام مرد نباید دل بست؟
با فداکاری رهایتان می کند؟

گرچه در موردی که مطرح کردید، این علامت مشاهده نمی شود اما به دلیل اهمیت و شیوع آن، لازم می دانم که این نشانه را هم ذکر کنم. یکی از ترفندهای مردان در روابطی که پایان مشخصی ندارد، این است که به دختر طرف مقابلشان اظهار می کنند: «من لیاقت تو را ندارم و تو خواستگاران بسیار بهتر از من، خواهی داشت.»

اما واقعیت این است که زمانی که یک مرد به ازدواج با دختری تمایل دارد، به جای فرار با چنین بهانه هایی، برای رسیدن به جایگاهی قابل قبول تلاش می کندو به هیچ وجه حاضر نمی شود مرد دیگری به راحتی پا به این میدان بگذارد. پس به جای به دست آوردن دل او بعد از بیان این جمله و ابراز حس همدردی و ترحم، واقعیتی را که پشت این حرف پنهان شده ببینید.

شما را نادیده می گیرد؟


برخی از مردها با بی تفاوتی سعی می کنند دختر را دل آزرده کنند تا خودش رابطه را پایان دهد. چنین مردهایی حتی آنقدر برای طرف مقابلشان ارزش قائل نیستند که با او برای پایان گرفتن رابطه گفتگو کنند. برای آنها فرقی نمی کند که این دختر در زندگی شان ماندگار شود یا نه اما حاضر نیستند سهم بزرگی از زندگی، وقت و احساساتشان را به او اختصاص دهند.

اگر احساس می کنید طرف مقابلتان برخورد سردی دارد، از او در این مورد سوال کنید و در صورتی که بعد از گفتگو هم به نتیجه مطلوب نرسیدید، می توانید حس واقعی تان را بیان کنید و مدتی از او فاصله بگیرد. اگر سردی او به دلیل مشکلات شخصی اش بود و ارتباطی به این رابطه نداشت، بعد از برطرف شدن این مشکلات سراغتان می آید اما درصورتی که از این پیشنهاد استقبال کرد وبرای ادامه رابطه تلاشی نکرد، می توانید به هدف اصلی اش پی ببرید.

تکلیف خود را نمی دانید؟


هنگامی که با مردی وارد رابطه عاطفی می شوید، باید از ابتدا هدف چنین رابطه ای را مشخص کنید. مردانی که نیت ازدواج ندارند، با پیشنهاد ازدواج جلو نمی آیند و از شما می خواهند بدون اطلاع خانواده ها، بدون ذکر مدت معینی همدیگر را بشناسید.

پس اگر رابطه شما با پیشنهاد ازدواج شروع نشود، لازم است ظرف مدت کوتاهی بعد از شروع رابطه از او بپرسید که برای آینده اش چه برنامه ای دارد. فکر می کند آینده رابطه شما به کجا می رسد و اگر پاسخ او چیزی جز ازدواج بود، بدانید که این رابطه نافرجام است.

اما ممکن است طرف مقابل شما، پاسخی دوپهلو بدهد و تصمیم گیری را برای شما دشوار کند؛ مثلا بگوید دوست دارم با تو ازدواج کنم اما شرایطش را ندارم. در این صورت، باید بپرسید چه شرایطی نیاز دارد و فکر می کند این شرایط فراهم شدنی است یا نه؟ 

یا بگویید برای تحقق این شرایط چه کارهایی انجام داده یا قرار است انجام دهد؟ اگر برنامه روشنی نداشت، باز هم باید بدانید که این رابطه سرانجامی ندارد. قبل از آنکه وابسته همدیگر شوید، به او اعلام کنید که تا زمان فراهم شدن شرایط، بهتر است از همدیگر جدا شوید و در تصیمم خود قاطعیت داشته باشید.

در این صورت او، به فکر می افتد و اگر واقعا خواهان ازدواج با شما باشد، برای حفظ شما و مهیا کردنش رایط تلاشش را می کند و در غیر این صورت، همچنان رویه سابقش را ادامه می دهد. پس صرفا مطرح کردن پیشنهاد ازدواج به معنی واقعی بودن قصد یک مرد در ازدواج با شما نیست.

به کدام مرد نباید دل بست؟
شما را به خانواده اش معرفی نمی کند؟

اگر او بعد از گذشت چند ماه از رابطه تان و شناخت نسبی از هم، درباره شما به خانواده اش اطلاع نمی دهد، بدانید که قصد ازدواج با شما را ندارد. شاید او در ماه های اول به شما پیشنهاد ازدواج ندهد و در انتظار شناخت دقیق تر و واقعی تری باشد اما اگر در ذهن خود احتمال چنین اتفاقی را بررسی کند، بدون شک با دوستان و خانواده اش در این مورد صحبت می کند.

اگر او شما را از جمع های دوستانه پنهان می کند و معتقد است هیچ کس در اطراف شما و او نباید از این ارتباط باخبر شود، باید با احتیاط بیشتری انگیزه و هدف او را بررسی کنید.

می ترسید، دیگر عاشق نشوید؟


هنگامی که شما درگیر یک رابطه عاطفی باشید، احساس تعهد می کنید و در نتیجه به خواستگارانتان جواب رد می دهید زیرا مدام لحظات عاشقانه با طرف مقابل را با زندگی معمولی با خواستگارتان مقایسه می کنید.

واقعیت این است که این مقایسه غلط است چون مردی که به مرحله ازدواج رسیده و به خواستگاری شما آمده است، اعلام مسوولیت پذیری کرده و حداقل چیزی که بیشتر از فرد مورد علاقه شما دارد، این است که تصمیم جدی به داشتن یک زندگی جدید دارد. 

بهتر است بدانید، مرد ایده آل لزوما مردی نیست که با او بتوان اوقات خوشی داشت! بسیاری از مردان گرچه جذاب، خوش مشرب و سرشار از قابلیت هستند اما مناسب ازدواج نیستند. تنها به درد تفریح، وقت گذرانی و هیجانات زودگذر می خورند.

آنها مسوولیت پذیری طولانی مدت ندارند و در زندگی پشتیبان و قوت قلبی برای شما نخواهند بود. پس زمانی که به تصمیمی فکر می کنید که قرار است تا پایان عمر همراهتان باشد، همه جوانب ماجرا را در نظر بگیرید و تسلیم احساسات و هیجانانتان نشوید.

قبل از آنکه به احساساتتان اجازه بدهید به شما غلبه کند، این نکته ها یادتان باشد:


- خواستگار شما در چه شرایط سنی، شغلی، تحصیلی و اجتماعی قرار دارد؟ در حال حاضر پسرها در سن 20 تا 25 سالگی اغلب آمادگی ازدواج را ندارند.
- پسری که شاغل نبوده و هیچ برنامه ریزی شغلی برای خود ندارد نمی تواند از پس مسوولیت ها و دشواری های این راه بربیاید.
- مهمترین ویژگی کسی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد، داشتن شرایط ازدواج است. مردی که آمادگی و موقعیت ازدواج ندارد، حتی اگر برای تشکیل زندگی به شما اصرار هم بکند باید به صلاحیت او شک کنید.

چه زماني به روانپزشک روانشناس یا مشاور مراجعه كنيم؟

روانپزشک روانشناس یا مشاور؟


آنقدر به تنگ آمده‌اید که به اولین کلینیک روانشناسی که سر راه‌تان است می‌روید و از اولین اسمی که روی تابلو می‌بینید وقت می‌گیرید. چند جلسه‌ای سفره دل‌تان را برای آن متخصص باز می‌کنید اما حال و روزتان تغییری نمی‌کند. احتمالا بعد از این ناکامی، یک برچسب روی تمام متخصصان می‌چسبانید و این درمان‌ها را بی‌نتیجه می‌دانید اما صبر کنید! هیچ کدام از این روش‌های درمانی شما را به دام نینداخته‌اند و برای جیب‌تان دندان تیز نکرده‌اند.

به گزارش مجله سیب سبز ؛ شما تنها روش نادرستی را انتخاب کرده‌اید و کافی است یک‌بار دیگر از متخصصی که توان درمان درد شما در کوتاه‌ترین زمان را دارد وقت بگیرید تا با کمک او همانی که می‌خواهید بشوید. پیش نیاز شما برای شروع درمان، شناخت خود و مشکلات‌تان است و بعد از آن، می‌توانید از راهنمایی که در این صفحات آورده‌ایم، برای انتخاب نزدیک‌ترین راه کمک بگیرید.

چه زمانی به روانکاو مراجعه کنم؟

می‌خواهید خودتان را بیشتر بشناسید و بدانید که تاثیر ناخودآگاه در زندگی شما چیست؟
از اختلالات حادی چون افسردگی، وسواس و... رنج می‌برید؟
هنرمندید یا به‌دلیل شغلی دیگر با انسان‌ها سر و کار دارید و می‌خواهید مفهوم دقیق‌تری از انسان را بشناسید؟
روانشناس هستید و می‌خواهید پیش از آنکه دست به درمان بزنید، خشم، تمایلات و نیازهای خود را بشناسید؟

روانکاوی بالینی شاخه متفاوتی از روان‌‌درمانی است که فرد را در مورد خودش به آگاهی می‌رساند. درمان به این شیوه اغلب طولانی‌مدت اما اثرات آن در فرد به شدت پایدار است. این روش درمانی در واقع ساختار فرد را از نظر عاطفی- ‌شناختی، از کودکی تا امروز او بازسازی می‌کند. هر متخصصی توان انجام این روش را ندارد و معمولا روانکاو‌ها علاوه بر تحصیلات خود در زمینه روان‌شناس، در حدود 5 تا8 سال یا بیشتر برای آشنا شدن با این روش و درمان خود وقت صرف کردند و در مجامع علمی، به تحصیل و تحقیق پرداخته‌اند.

چه زمانی به روانپزشک مراجعه کنم؟

از اضراب‌های مقطعی مثل اضطراب امتحان رنج می‌برید و می‌خواهید تا زمان حاضر شدن در جلسه، آرامش بیشتری داشته باشید؟
به اختلالات جسمی‌ای مبتلا شده‌اید که پزشکان دیگر هیچ منشا و درمانی برای آنها ندارند؟
مدت‌هاست که احساس غم و اندوه شدید می‌کنید و حتی با تغییر شرایط حال شما بهتر نمی‌شود؟
وسواس شما را آزار می‌دهد و به تنهایی از پس مهار کردنش بر نمی‌آیید؟


روانپزشكان از منظر پزشکی به روان نگاه می‌کنند. این افراد که دکترای پزشکی دارند و تخصص روانپزشکی را در دانشکده‌های پزشکی گذرانده‌اند، با استفاده از دارو و دیگر مداخلات ، فعالیت انتقال دهنده‌های عصبی و... را در سیستم عصبی مرکزی تنظیم می‌کنند و به حالت طبیعی برمی‌گردانند. چراکه در اکثر اختلالات روانی، سطح کارایی و تعاملات فرد به حدی دچار مشکل می‌شود که بدون کمک گرفتن از دارو‌ها و ایجاد تغییر در فعالیت‌های فرد امکان درمان وجود ندارد. این درمان‌ها هم می‌تواند به صورت مقطعی و برای عبور از یک بحران خاص و موقت و هم به صورت بلندمدت و برای درمان بیماری‌های جدی‌تر به کار رود.

چه زمانی به مشاور مراجعه کنم؟

می‌خواهید فرزندتان را با کمترین درصد اشتباهات پرورش دهید و پیچ و خم‌های رفتار‌ و هیجان‌هایش را بشناسید؟
در خانواده‌تان با درگیری‌ها و چالش‌هایی روبه‌رو شده‌اید و می‌خواهید از این بحران بیرون بیایید؟
در آستانه ازدواج قرار دارید و می‌خواهید از درست بودن تصمیم‌تان باخبر شوید؟
در آستانه جدایی قرار دارید و می‌خواهید مطمئن شوید که راه نرفته‌ای باقی نمانده است یا آسیب‌های بعدی این اتفاق را کم کنید؟


برخلاف تصور بسیاری از افراد، مشاوره تنها به حل مشکلات مقطعی افراد کمک نمی‌کند و می‌تواند به عنوان یک روش درمانی بلند مدت و تخصصی انجام شود اما گذشته از این تعریف گسترده، مشاوران معمولا به کمک افرادی می‌آیند که به دنبال گرفتن نتیجه سریع و حل کردن بحرانی که در یک برهه خاص با آن روبه‌رو شده‌اند، هستند. اگر می‌خواهید مشکلات‌تان را آن طور که حس می‌کنید با یک متخصص مطرح کنید، حرف دل‌تان را بزنید و از آسان‌ترین راه برای حل آنها باخبر شوید، از مشاور‌ها کمک بگیرید. از میان دانش آموخته‌های گرایش‌های مختلف روانشناسی و مشاوره، شما می‌توانید با کسانی که دوره‌های تخصصی را گذرانده‌اند و با حداقل مدرک کار‌شناسی ارشد و دارای مجوز از نظام روانشناسی و مشاوره در کلینیک‌های روان‌شناسی فعالیت می‌کنند، در مورد مشکلات‌تان مشورت کنید.

چه زمانی گروه درمانی کنم؟

از پس کنترل خشم‌تان بر نمی‌آیید؟
از وقایع ناخوشایندی چون اعتیاد یکی از عزیزان‌تان رنج می‌برید؟
حضور در اجتماع باعث اضطراب شما می‌شود و با آدم‌ها و موقعیت‌های تازه کنار نمی‌آیید؟
واقعه ناگواری چون مرگ یکی از عزیزان‌تان اتفاق افتاده و می‌خواهید قدرت ادامه زندگی را پیدا کنید؟


برخلاف تصور شایع، گروه درمانی تنها محفلی با حضور گروهی از مبتلایان به یک مشکل نیست. پیش نیاز وارد شدن به این شیوه درمان، مراجعه به روانشناس یا مشاور است. چراکه یک درمانگر با دیدن تعدادی از مبتلایان به یک اختلال، به آنها پیشنهاد می‌دهد که در یک گروه جمع شوند و مشکلات‌شان را بیان کنند. در این درمان که براساس قراردادی بین درمانگر و اعضای گروه، حداقل 12 جلسه به طول می‌انجامد، حاضران با انجام بازی‌ها، نمایش‌ها و استفاده از دیگر تکنیک‌های درمانی، برای برطرف شدن اختلالات‌شان تلاش می‌کنند. گروه درمانی یک کلاس آموزشی یا جلسه سخنرانی با حضور جمعی از افراد نیست، بلکه درمانی بر اساس تکنیک‌های علمی روانشناسی است که اعضای گروه با هدایت درمانگر از آن پیروی می‌کنند.

چه زمانی به روانشناس بالینی مراجعه کنم؟

زودرنج شده‌اید و اتفاقات کوچکی که پیش از این از کنارشان می‌گذشتید، برای‌تان غیرقابل تحمل جلوه می‌کند؟
همیشه نگرانید و فکر می‌کنید به زودی اتفاق ناخوشایندی برای شما یا یکی از عزیزان‌تان می‌افتد؟
به‌دلیل از دست دادن یکی از عزیزان‌تان دچار ناکامی و پرخاشگری شده‌اید؟


روانشناسی بالینی شاخه‌ای از علم روانشناسی است که به بحث در زمینه اختلالات روانی و تشخیص آنها و درمان می‌پردازد. روانشناسی بالینی با استفاده از گرایش‌های متعدد درمانی مثل شناخت درمانی، رفتار درمانی و... به تنهایی یا با کمک روانپزشکان به درمان آنها خواهند پرداخت. نمی‌توان پیش از شروع درمان، نسبت به زمانی که باید به این متخصص مراجعه کنید، مطمئن شوید چراکه ابتدا باید اختلال شما تشخیص داده شود و در مرحله بعد، با تعیین روش درمانی مناسب، درمانی کوتاه مدت، میان مدت یا بلند مدت برای‌تان در نظر گرفته شود.

چه زمانی به روانشناس کودکان استثنایی مراجعه کنم؟

فرزند شما در موقع درس خواندن تمرکز لازم را ندارد و به اندازه‌ای که تلاش می‌کند نتیجه نمی‌گیرد؟
کودک‌تان به شکل غیرقابل کنترلی پرخاشگر شده است؟
فرزندتان جنب و جوش یا تخریب‌گری زیادی دارد و عده‌ای روی آن برچسب بیش‌فعالی می‌چسبانند؟
کودک‌تان دچار نقص‌های جسمی‌ای است که بر اعتماد به نفس یا سایر عملکردهای روانی و جسمی‌اش تاثیر می‌گذارد؟

برخلاف تصور شایع، روانشناسی کودکان استثنایی، تنها به درمان کودکان عقب مانده ذهنی یا جسمی نمی‌پردازد. کودک موجود استثنایی است و توجه به نیازها و توانایی‌های او برای درمان و بهبود کارایی نیازمند بهره‌گیری از رویکردهای میان رشته‌ای است. این شاخه از روانشناسی، پیوندی میان آموزش و پرورش و روانشناسی است. متخصصان این حوزه هم اطلاعات بالینی کودک را به دست می‌آورند و هم توان رفع مشکلات آموزش و پرورش او را دارند. این متخصصان با بررسی توانایی‌های جسمی و روانی کودک، برنامه‌ای را برای او تنظیم می‌کنند و با هدایت او در این برنامه، زمینه را برای بهبود شرایط اجتماعی، تحصیلی و فردی او فراهم می‌کنند. گاهی این متخصصان با آموزش‌های انفرادی و‌گاه با کار درمانی و استفاده از تکنولوژی‌های روز (مانند بیو فیدبک و... ) به درمان اختلالاتی می‌پردازند که پیش از آن والدین بی‌خبر از وجودشان بودند و کودک را تنها مقصر ناتوانایی‌هایش می‌دانستند.                             گردآوری : گروه اینترنتی نیک صالحی

آموزش سلامت جنسی آري يا نه؟

 آموزش سلامت جنسی آري يا نه؟

آموزش سلامت جنسی نداریم/86 درصد والدین در مورد مسائل جنسی با فرزندشان حرف نمی زنند

جامعه > سلامت - امروز روز جهانی سلامت جنسی است و از این روز مرکز ناباروری ابن سینا مراسمی را با شعار حقوق جنسی که در مرکز درمان ناباروری برگزار کرد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،بهزاد قربانی مدیر درمان مرکز درمان ناباروری ابن سینا گفت: آموزش سلامت جنسی حلقه مفقوده نظام بهداشت و درمان کشور است،‌نیمی از خانواده‌ها از مشکلات زناشویی رنج می‌برند و برای گرفتن این آموزشها سرگردان هستند.
وی گفت: آموزش سلامت جنسی در برنامه‌های آموزش کشور ما حلقه مفقوده است. بسیاری از هموطنانمان از این مشکل رنج می‌برند و نمی‌دانند برای درمان باید به کجا مراجعه کنند. این افراد به برخی متخصصان رشته‌های غیرمرتبط مراجعه می‌کنند و دچار سرگردانی می‌شوند و در نهایت مجبورند برای حل مشکل خود از توصیه‌های غیرعلمی و غیر پزشکی اطرافیان استفاده کنند.
وی گفت: اگر بتوانیم در زمینه آموزش و اطلاع‌رسانی این حوزه فعالیت کنیم حداقل کمکی که به مردم می‌شود این است که بدانند برای درمان مشکلات رفتارهای جنسی خود باید به کجا مراجعه کنند.
وی با انتقاد از سیستم آموزشی کشور گفت: ما الان نه در مدارس و نه در دانشگاه آموزش صحیحی در مورد رفتارهای صحیح جنسی نداریم و حتی زوجینی که برای آزمایش‌های قبل از ازدواج مراجعه می‌کنند تنها در حد محدودی در مورد روش‌های پیشگیری از بارداری آموزش می‌بینند که حتی برای شرکت در این کلاس‌ها هم رغبتی وجود ندارد و به مقوله آموزش جدی نگاه نمی‌شود.در صورتی که همین کلاس‌ها می‌تواند مکان مناسبی برای آموزش اولیه مسائل زناشویی باشد نه اینکه افراد این گونه مسائل را از اطرافیان و شاید هم به شکل ناصحیح بیاموزند.


تأثیر روابط جنسی زوجین بر طلاق
در ادامه عضو تیم تخصصی کلینیک سلامت جنسی مرکز ابن‌سینا گفت: عضو تیم تخصصی مرکز درمان ناباروری ابن سینا به طرحی که در ایران توسط انجمن آسیب‌شناسی انجام شد اشاره کرد و گفت: این تحقیق در مورد تأثیر روابط جنسی زوجین بر طلاق بوده و روی 1600 زوج و 800 زوج در حال طلاق و 800 زوج که مشغول زندگی عادی بودند در 4 استان کشور انجام شده است.
وی در مورد نتایج این تحقیقات گفت: 71 درصد زوجین اعلام کرده‌اند که هیچگاه در مورد مسائل زناشویی آموزشی ندیده‌اند و 86 درصد آن‌ها این موضوع را مطرح کردند که هیچ وقت در این مورد با فرزندانشان صحبت نمی‌کنند همچنن 59 درصد زوجین اعلام کرده‌اند که هیچ مرکزی را برای برطرف کردن مشکلات زناشویی خود نمی‌شناسند.
گرشاسبی افزود: در کشورهای اروپایی اگرچه فرآیند مربوط به آموزش رفتارهای جنسی در مقاطع مختلف گنجانده شده اما باید سعی کنیم در کشور ما بر مبنای اعتقاد چارچوب‌های جامعه و باورهای دینی نکات ضروری را از طریق خانواده و به شیوه درست به فرزندان بیاموزیم.
وی بر این نکته تأکید کرد که آموزش‌ها باید مبتنی بر شواهد، متناسب با فرهنگ و حاصل تحقیقات قوی علمی باشد و لزوماً آموزش جامعی که در کشوری مانند آمریکا برگزار می‌شود متناسب با کشور ما نیست و حتی آموزشی که در تهران به عنوان پایتخت ارائه می‌شود باید با یک استان محروم متفاوت باشد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی در مورد چالش‌های پیش رو برای آموزش رفتارهای صحیح جنسی گفت: مهمترین نگرانی برای والدین و سیاستگذاران این است که این آموزش‌ها روی رفتارهای جنسی نوجوانان اثرگذاشته و یکسری حرمت‌ها شکسته شود و در پیامد آن هنجارهای اخلاقی در جامعه تضعیف شود.


نیمی از موارد جدید ایدز جوانان زیر ۲۴ سال هستند
به علت ضعف در آموزش رفتارهای صحیح جنسی نیمی از موارد جدید ایدز در جوانان زیر ۲۴ سال بروز می‌کند. ۸۶ درصد خانواده‌ها هرگز درباره مسائل جنسی با فرزندانشان حرف نمی‌زنند.
آزیتا گشتاسبی به نقش آموزش صحیح رفتارهای جنسی در جوامع اشاره کرد و گفت: بسیاری از سیاستگذاران و والدین آموزش رفتارهای جنسی به نوجوانان را عاملی برای شکسته شدن حرمت‌ها و هنجارهای اخلاقی در جامعه می‌دانند.
وی گفت: اگر بخواهیم به زبان آمار و ارقام حرف بزنیم سالانه 111 میلیون مورد جدید از بیماری‌های منتقله به روش جنسی در افراد جوان و زیر 30 سال بروز می‌کند.
وی ادامه داد: حتی آمارها در کشورهای غربی نشان می‌دهد بیش از نیمی از موارد جدید ایدز در جوانان زیر 24 سال بروز می‌کند و 10 درصد زایمان‌ها بین سنین 15 تا 19 سالگی اتفاق می‌افتد و کشورهای پیشرفته سالانه شاهد بیش از 4 میلیون بارداری ناخواسته بین نوجوان‌های خود هستند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم بهداشتی جهاد دانشگاهی با اشاره به مطالعاتی که در 19 کشور جهان از جمله آمریکای شمالی، کشورهای آفریقایی و اروپا انجام شده گفت: تقریباً یک سوم نوجوانان این کشورها به شکل‌های مختلف مورد آزارهای جنسی قرار گرفته‌اند که این رقم در بین دخترها بالاتر از پسرها بوده است.
وی ادامه داد: حتی سازمان بهداشت جهانی به طور تخمینی اعلام کرده که هر 5 دقیقه یک نفر به دلیل رفتارهای جنسی خودکشی می‌کند که این امر ممکن است شکست عاطفی یا سوء استفاده و آزارهای جنسی باشد.
گشتاسبی به این نکته اشاره کرد که همواره برای آموزش رفتارهای جنسی بین والدین، معلمان و سیستم آموزشی تقابل و تضاد وجود دارد و از ابتدا رفتارهای جنسی را به عنوان گناه، تنبیه و کاری نادرست در ذهن فرزندان جا می‌اندازیم و از طرفی دیگر اینترنت و فیلم‌ها اطلاعات دیگری را به فرزندانمان منتقل می‌کند و باعث می‌شود که آنها دچار تضاد شوند و اگر مشکلی هم پیدا کنند تمایلی برای حل مشکل خود نخواهند داشت. این مسئله الان معضلی است که در گروه جوانان با آن برخورد کرده‌ایم.

45232

 

جشن طلاق در تهران!

تجسم کنید در یک باغ مجلل به یک مهمانی شام به جشن و پایکوبی دعوت شده اید. همه می خندند و شادی می کنند. مهمان ها با گل و شیرینی و کراوات زده یکی پس از دیگری وارد باغ می شوند. وقتی از مناسبت می پرسید، جواب می دهند جشن طلاقه! چه احساسی به شما دست می دهد.
طبق آمارها در سال های اخیر درصد طلاق در کشور رشد چشم گیری داشته است. روان شناسان معتقدند که افزایش درصد طلاق علل مختلفی دارد. یکی از دلایل آن افزایش پویایی روانی افراد است.

به گزارش شبکه ایران، روان شناسان معتقدند که بر خلاف نگاه سنتی حاکم در جامعه همیشه طلاق بد نیست و همیشه ازدواج خوب نیست. حتی گاهی طلاق را از ادامه زندگی بهتر می دانند. چرا که ازدواج خوب باعث سلامت جسمی و روانی افراد می شود و در مقابل ازدواج بد  می تواند اثر مخربی بر سلامت جسمی و روانی افراد بگذارد.

جامعه شناسان نیز در بررسی علل طلاق، استقلال مالی زنان را یکی از عوامل موثر عنوان می کنند و معتقدند که در این صورت سیر طلاق، مثبت است. چرا که تعداد زنانی که به دلیل نیاز به حمایت، تحت هر شرایطی به زندگی زناشویی خود ادامه می دهند و دچار انواع آسیب های جسمی و روحی می شوند کم می شود.
اما آنچه که مدنظر ما است تجمل گرایی در برخورد با پدیده طلاق است. چیزی که این روزها از آن به جشن طلاق یاد می کنند و در مناطق شمالی شهر تهران شاهد گسترش آن پدیده نوظهور هستیم.پدیده ای که تحت عنوان روشنفکری سال هاست در کشور ما جولان می دهد.

جشن طلاق


تجسم کنید در یک باغ مجلل به یک مهمانی شام به جشن و پایکوبی دعوت شده اید. همه می خندند و شادی می کنند. مهمان ها با گل و شیرینی و کراوات زده یکی پس از دیگری وارد باغ می شوند. وقتی از مناسبت می پرسید، جواب می دهند جشن طلاقه! چه احساسی به شما دست می دهد.
واقعاً چه احساسی به شما دست می دهد وقتی که می بینید خانواده ای برای فروپاشی زندگی فرزندشان به هر دلیل منطقی و غیر منطقی مهمانی شام می دهند و شاید بیشتر از مراسم عروسی هزینه می کنند. جالب تر این که خانواده و بستگان طرف مقابل نیز دعوت می کنند. من نیز مهمان یکی از این مراسم هستم. مهمان مراسمی که نادیده گرفته شدن هویت واقعی و فرهنگ ملی ایران در آن مشهود است. مراسمی که برگزاری آن در کشور ما نشانی از به بیراهه رفتن است.
پس از پایان مراسم با پدر خانواده به گفت‌وگو نشستم:

این جشن به چه مناسبتی برگزار شد؟

جشن طلاق و جشن آزادی دخترم بود.

چرا برای جدایی و طلاق به جشن و پایکوبی برخواسته اید؟

 قصدم بالا بردن اعتماد به نفس دخترم است. او در این زندگی که دو سال طول کشید به شدت دچار آسیب روحی شده است. می خواهم به او بگویم که اتفاق مهمی نیفتاده است و این اتفاق برای هر کسی ممکن است پیش بیاید.

آیا اعتقاد دارید که فرووپاشی یک زندگی ناراحت کننده است نه خوشحال کننده؟

 بله. اما غصه خوردن که فایده ای ندارد. دخترم باید خود را برای شروع یک زندگی دیگر آماده کند. ما برای آرامش او این کار را می کنیم.
با این نگاهی که شما دارید، اگر خدای نکرده یکی از اقوامتان فوت کند برای تقویت روحیه بازمادگان سورو سات راه می اندازید؟
 این موضوع خیلی فرق می کند.

چه شد که به فکر برگزاری جشن برای منفورترین حلال خدا افتادید؟

یکی از دوستان ما در خارج از کشور از برپایی چنین جشنی خبر داد و گفت این جشن تأثیر روانی زیادی بر دخترت دارد.

آیا شما می دانید که فرهنگ ما با فرهنگ غربی ها متفاوت است و رسوم و فرهنگ آنها با ما متفاوت است؟

 من هیچ فرقی بین آدم ها نمی بینم.

چرا از روان شناس و مشاور برای کمک به روحیه دخترتان استفاده نکردید؟

 دختر من که روانی نیست. ضمن این که نمی خواهم خانواده داماد فکر کنند که دختر ما از لحاظ روحی دچار آسیب شده است.
به خودم گفتم پس این جشن، یک لجباری و به نوعی روکم کنی است.

برنامه بعدی شما بعد از این مراسم چیست؟

 او را یک سفر به خارج از کشور می فرستم تا بفهمد که زندگی همچنان جاری است.

 یعنی وقتی دخترتان از ماه عسل برگردد، این شکست را فراموش می کند؟

خیر ولی این مراسم به نوعی حمایت خانواده از او را اثبات می کند.

توی دلم گفتم: پس این یک شادی مصنوعی است و شما فقط تظاهر به شادی می کنید.

چگونگی برپایی جشن طلاق

در ایران برپایی جشن طلاق و جشن فروپاشی یک خانواده که برگزارکنندگان آن ادای روشنفکرها را درمی آورند در مناطق شمالی شهر روبه گسترش است.
در شرایط که برپایی مراسم ازدواج برای بسیاری از جوانها سخت و دشوار شده است، شاهد تجمل گرایی در برپایی این گونه جشن ها هستیم.
این مراسم نیز مانند سایر مراسم ها رسم و رسوم خاص خود را دارد. از کارت دعوت برای تشریف فرمایی مهمان ها گرفته تا کیک مخصوص به خود و چکش گل کاری شده همانند چاقوی مخصوص برش کیک در مراسم عروسی دیده می شود. البته با این تفاوت که از چکش برای خرد کردن حلقه ای که زمانی با نیت «حلقه پیوند بین دو نفر: خریداری شد استفاده می شود.
  
کمی تأمل لازم است


حال اگر حاصل ازدواج وجود فرزند یا فرزندانی باشد، آیا باز هم چنین جشنی برگزار می شود؟

اگر جواب آری است، نقش فرزندان در این مراسم چیست؟
آیا از آنها نیز می خواهیم در این بزم به جشن و پایکوبی برخیزند؟

آیا اگر ازدواج دومی صورت گیرد و منجر به طلاق شود، باز چنین سوروساتی به پا می شود؟
آیا فکر کرده ایم که رواج چنین رسوم نوبرانه و وارداتی چه خدشه ای بر فرهنگ ایرانی ما وارد خواهد کرد؟
آیا غم و شادی مفهوم واقعی خود را از دست داده اند که اینچنین هورا سر دادن ها و کف زدن ها را در چنین مراسمی شاهد هستیم.
نقل از :تابناك

کودک خود را مسئولیت پذیر بار بیاورید

شاید با خودتان فکر کنید که «روزی را می‌بینم که دخترم لباس‌هایش را مرتب در کمد بگذارد؟!» وقتی ریخت و پاش و بی‌نظمی و بازیگوشی فرزندتان را می‌بینید شاید فکرش را هم نکنید که روزی از پس کارهایی که به آنها محول می‌شود، بربیایند.

مجله سیب سبز: شاید با خودتان فکر کنید که «پس کی پسرم می‌تواند اتاقش را خودش جمع کند!» یا «روزی را می‌بینم که دخترم لباس‌هایش را مرتب در کمد بگذارد؟!» وقتی ریخت و پاش و بی‌نظمی و بازیگوشی فرزندتان را می‌بینید شاید فکرش را هم نکنید که همین‌ها روزی از پس کارهایی که به آنها محول می‌شود، بربیایند. اما لازم نیست خودتان را خیلی نگران کنید. کافی است کودکی خودتان را به خاطر بیاورید تا بفهمید که آنها هم بالاخره روزی همین کارهای شما را انجام خواهند داد. ولی بهتر است چند راه را امتحان کنید تا زودتر این حس زیبای مسئولیت‌پذیری را در آنها زنده کنید.

کارهای کوچک به او بسپارید

وقتی کودکان انجام کارهای ساده را به عهده می‌گیرند، این احساس را دارند که در انجام کاری مفید برای خانواده مشارکت می‌کنند. بهتر است یک چارت وظایف تهیه کنید.  اگر کودک کوچک است به جای کلمات از تصاویر در این چارت استفاده کنید. این چارت می‌تواند از مسئولیت‌های کوچک مانند خاموش کردن چراغ‌های اضافی خانه تا قفل کردن در یا جمع کردن کاغذهای روی زمین باشد. فقط بگذارید  او این کارها را انجام دهد و برای رسیدن به این هدف صبور باشید. باید حواس‌تان باشد که با افزایش کارهایی که باید کودک انجام دهد، او نیاز به تشویق هم دارد.


بگذارید آنچه می‌خواهند را به دست بیاورند

 اگر کودک‌تان یک هدیه گران‌قیمت می‌خواهد بهترین کار این است که از او بخواهید نیمی از پول آن هدیه را خودش به دست آورد و به آنها کمک کنید از مهارت‌های‌شان استفاده کنند. در این مدت شما می‌توانید بابت برخی کارهای خانه به آنها پول پرداخت کنید. مثلا اگر برای کاشتن گلی در باغچه یا شستن ظرف‌ها به شما کمک کردند، مبلغی برای‌شان در نظر بگیرید. این بهترین دادوستد برای القای حس مسئولیت‌پذیری در آنهاست.

به کودکان یاد دهید اشتبا‌هات‌شان را بپذیرند

 اگر کودکان‌تان کار اشتباهی انجام دادند نه آنها را بترسانید و نه خیلی ساده از کنار آن بگذرید. قبول اشتباه یکی از بهترین راهکارها در زندگی است. این باعث می‌شود شما برای هر آنچه انجام دادید، مسئول باشید.

باورشان کنید

 مدام تکرار نکنید که «تو نمی‌تونی این کار رو انجام بدی!»، «تو از پس این کار برنمیای!» بهتر است ظرفیت آنها را دریابید و متناسب با آن از آنها توقع داشته باشید. وقتی آنچه را که در توان‌شان است از آنها بخواهید،‌ آنها با حس قوی مسئولیت‌پذیری‌شان شما را شگفت‌زده می‌کنند. در این مورد آنچه مهم است تلاشی است که کودک برای انجام کار می‌کند و نتیجه کار اهمیتی ندارد.

هر چیز کوچکی ارزش انجام دادن را دارد

باید اطمینان حاصل کنید که آنها فکر نمی‌کنند که کارهایی مانند کارهای خانه پیش‌پا افتاده و بی‌ارزشند. باید فرزندان فهرستی از کارهایی داشته باشند که بابت انجام‌شان از کسی خواهش نکنند مانند زمانی که یک لیوان آب می‌خورند و لیوانش را برمی‌گردانند یا قرار دادن کفش‌های‌شان در جاکفشی یا حتی حمل کوله‌پشتی مدرسه‌شان.
نقل از http://www.bartarinha.ir/fa/news/1511

روش هایی برای غلبه بر عادت خودارضایی

خود ارضایی عادتی است که به سرعت ایجاد می شود و می تواند تاثیر نامطلوبی بر مردان و زنان تمامی سنین داشته باشد. بر اساس مطالعات انجام شده خودارضایی اثرات منفی جسمی و روانی متعددی بر افراد می گذارد. اگر شما در تلاش هستید تا بر این عادت غلبه کنید، مطمئن باشید که ممکن است (اگرچه مثل هر عادتی نیاز به تلاش و زمان دارد).
به گزارش دکترمن:

تصمیم گیری اولین قدم است. شما باید تصمیم بگیرید این کار را کنار بگذارید. زمانی که این تصمیم را گرفتید، مشکل تا حد زیادی حل شده است.این تصمیم گیری باید فراتر از یک امید یا آرزو باشد. باید واقعا یک تصمیم باشد.
به یاد داشته باشید شما انسان هستید . انسان دچار اشتباه می شود و دارای تمایلات جنسی است. هیچ یک از این چیزها شما را به یک آدم بد تبدیل نمی کند. خودتان را ببخشید و به خاطر داشته باشید که شما بزرگتر از مشکلتان هستید.
در ادامه راهکارهایی ارائه شده است که به شما کمک می کند کنترل بیشتری بر تمایلات و عادات خود به دست آورید:

1- تنبیه و سرزنش خود را متوقف کنید:
اگر شما مدام در حال تنبیه و سرزنش کردن خود برای انجام خودارضایی هستید، هم چنان در حال فکر کردن به این مسئله به صورت تمام وقت هستید. به جای سرزنش کردن، به این فکر کنید که این موضوع یک مسئله است و شما تصمیم دارید که برای آن راه حلی پیدا کنید.


2- هر چیزی که شما را برای خودارضایی وسوسه می کند ، حذف کنید.

برخی از این عوامل عبارتند از:
- دسترسی به مضامین پرونوگرافی: اگر شما عکس ها یا فیلم های تحریک کننده دارید باید آنها را دور بریزید. اگر در کامپیوتر خود تصاویر، فیلم ها یا آدرس سایت های پرونوگرافی دارید ، آنها را حذف کنید.


- وسایل جنسی: اگر بازیچه ها و وسایل تحریک کننده در دسترس دارید، آنها را دور بریزید.
- زمان های خاصی از شبانه روز: اگر در زمان های خاصی بیشتر وسوسه به خود ارضایی می شوید، برای آن زمان برنامه ای را تنظیم کنید . مثلا اگر در پایان شب بیشتر وسوسه می شوید، تا زمانی که به شدت خواب آلوده نشده اید به اتاق خواب و تخت خواب خود نروید. سعی کنید با دیدن تلویزیون، کتاب یا مجله خواندن یا انجام کارهای مورد علاقه ، خودتان را سرگرم کنید.


- کسالت: اگر کارهای کمی برای انجلم دادن دارید و این باعث می شود ذهنتان مدام به افکار جنسی مشغول شود، برای خودتان برنامه پرکاری تنظیم کنید. تعیین کردن هدف های روشن برای آینده تاثیر فراوانی دارد.شما خواهید دید که در صورت مشغول بودن به کارهای مختلف، کمتر دچار وسوسه برای خودارضایی خواهید شد.

- تنهایی : اگر شما به دلیل زیاد تنها بودن دچار خودارضایی می شوید به دنبال راه هایی برای پرکردن تنهایی تان باشید. افزایش ارتباطات با دوستان و خویشاوندان، شرکت در دوره ها و جلسات عمومی، رفتن به پارک برای پیاده روی از راه های پرکردن تنهایی است.


3- فعالیت های دیگری برای صرف زمان و انرژی تان پیدا کنید:
زندگی تان را با فعالیت های مختلف پر کنید. هیجان کارهای مختلف می تواند جایگزین تمایل به خودارضایی شود و باعث شود دفعه بعدی که دچار وسوسه خود ارضایی می شوید، روشی برای پرت کردن حواس خود داشته باشید. برخی از گزینه های زیر را امتحان کنید:
- خلاق باشید : فعالیت های هنری مثل نقاشی، موسیقی و نمایش تا حد زیادی به تغییر مسیر تمایلات جنسی و قرار گرفتن در مسیر خلاقیت و سازندگی کمک می کند.

- ورزش کردن: ورزش مورد علاقه خود را پیدا کنید و آن را پیگیری کنید.
- تغذیه سالم: استفاده از میوه ها و سبزیجات و غذاهای طبیعی قدرت کنترل شما را افزایش می دهد.


- یک سرگرمی جدید پیدا کنید یا مهارت جدیدی را فرا بگیرید: یاد گرفتن چیزی که نیازمند تلاش و وقت گذاشتن است تمرکز ذهن شما را به جای لذت زودهنگام حاصل از خودارضایی بر لذت تاخیر یافته ی حاصل از دستیابی به اهداف قرار می دهد. مهارت هایی مثل آشپزی، باغبانی، نجاری،موسیقی ،سخنرانی و ... را امتحان کنید.

 

- کارهای داوطلبانه و خیریه انجام دهید: انرژی خود را به کمک به مردمی اختصاص دهید که نیاز به کمک شما دارند. عضویت و فعالیت در گروه ها و انجمن های مردم نهاد و خیریه علاوه بر اینکه در شما حس مفید بودن ایجاد می کند ، باعث می شود در محیط اجتماعی قرار بگیرید و دوستان زیادی پیدا کنید.


4- صبور و مقاوم باشید:
متوقف کردن اعتیاد به خودارضایی به آسانی خاموش کردن یک چراغ نیست. بلکه یک فرایندی است که نیازمند تعهد است و ممکن است شما در مراحل مختلف دچار برگشت یا اشتباه بشوید. مهم این است که بر تصمیم و تعهد خود باقی بمانید و در هر نقطه دوباره آغاز کنید.

5- یک سیستم پاداش قرار دهید:
با خودتان قرارداد ببندید که به ازای هر روز که خود ارضایی نکنید هزار تومان در یک صندوق بیندازید و در پایان هفته با پول آن چیزی را که دوست دارید برای خود بخرید.


راهکارهای زیر هم به شما کمک خواهد کرد:
- اگر با دوستانی ارتباط دارید که آنها هم عادت به خودارضایی دارند ارتباطتان را کمتر کنید.
- زیاد در آینه خود را نگاه نکنید و دیدن خودتان را فقط محدود به نظافت و مرتب کردن در حد معمول بکنید.
- زمانی که به تخت خواب می روید لباس هایی بپوشید که درآوردن آنها دشوار باشد.


- ذهن خود را به مطالب مفید و آموزنده مشغول کنید. فهرستی از کتاب ها، مجلات و سایت های مورد علاقه خود تهیه کنید و آنها را در دسترس خود قرار دهید. هر روز زمانی را به مطالعه کتاب ها، مجلات و رمان های موردعلاقه تان اختصاص دهید. رمان به شما کمک می کند در طول روز به داستان آن فکر کنید.


- دعا و عبادت کنید: البته در دعاهایتان زیاد با مشکلتان مشغله ذهنی نداشته باشید. چون می خواهید کمتر به آن فکر کنید. بلکه از خدا بخواهید به شما کمک کند حقایق زندگی را بهتر درک کنید و رفتار و گفتار نیک را پیشه کنید.


- یک لیست از کارهای لذت بخش تهیه کنید (مثلا تماس تلفنی به یک دوست، رفتن کنار پنجره و نوشیدن یک لیوان چای یا قهوه، قدم زدن تا پارک نزدیک خانه ، گوش دادن به یک موسیقی) و آن را درجایی از اتاقتان نصب کنید. زمانی که دچار وسوسه خود ارضایی می شوید دستهایتان را به هم بزنید و با صدای بلند یک کلمه یا عبارت را بگویید ( مثلا: پاشو، بسه ، استوپ و ...) و به لیست کارهای مورد علاقه تان نگاهی بیندازید و یکی از آنها را انتخاب کنید.


- به رشد شخصی خود بپردازید: شناخت ویژگی های خود و تلاش در جهت بهبود آنها تاثیر ویژه ای در کاهش عادات و رفتارهای منفی می گذارد.


- در ذهن خود، خود ارضایی را با یک تصویر یا کار ناخوشایند تجسم کنید . یعنی خودتان را در حالت خود ارضایی تجسم کنید در حالی که در یک جوی آب کثیف و پر از لجن خوابیده اید و لجن ها روی صورت شما را پر کرده است. این صحنه را بارها و بارها تجسم کنید. خواهید دید که به تدریج لذت خودارضایی در شما از بین خواهد رفت.
منبع: بیتوته

کودکان زیر 3 سال را به مهدکودک نسپارید

کودکان زیر 3 سال را به مهدکودک نسپارید

یک دکترای مشاوره روانشناسی به خانواده‌ها توصیه کرد: تا حد امکان از سپردن کودکان زیر سه سال خود به مهد کودک خودداری کنند، چرا که این اقدام اثرات منفی بر کودکان بر جای می گذارد.

دکتر مریم رئوفی در گفت وگو با (ایسنا) ، به بیان ویژگی‌های یک مهد کودک خوب پرداخت و به خانواده‌ها توصیه کرد: هنگام سپردن کودکان خود به مهد کودک به زرق و برق‌های آن مرکز توجه نکنند.


به گفته این دکترای مشاوره روانشناسی، کودکان از سنین سه سالگی به بعد نیاز به آموزش دارند که این آموزش‌ها شامل آموزش مهارت‌هایی نظیر رفتارهای اجتماعی، مهارت حرکتی، مستقل بودن و... است و با توجه به اینکه در جامعه کنونی اکثر خانواده‌ها تک فرزند هستند، نیاز به سپردن کودکان به مهد کودک وجود دارد.

وی معتقد است: در صورتی که کودکانی که بیشتر از سه سال دارند روزانه دو تا سه ساعت از وقت خود را در مهدهای کودک بگذرانند می توانند در تعامل با اجتماع و گروه همسالان خود بسیاری از مهارت‌های مورد نیاز را آموزش ببینند و به استقلال نسبی دست یابند.

وی افزود: رواج آپارتمان نشینی، گرایش به تک فرزندی و... سبب شده تا کودکان امروزی در مقایسه با کودکان گذشته کمتر در ارتباط با گروه همسالان خود باشند و لذا فضای مناسب برای رشد حرکتی و اجتماعی را در اختیار ندارند و به نظر می رسد مهدهای کودک می‌توانند این خلا را تا حدود زیادی جبران کنند.

2-770.jpg


رئوفی ارزیابی شخصیتی مربیان مهدها، بررسی برنامه‌های آموزشی آن مرکز بنا به شرایط سنی کودک و ... را از فاکتورهای موثر در ارزیابی درست یک مهد کودک برشمرد و خاطرنشان کرد: خانواده‌ها تنها در صورتی که نسبت به برنامه‌ها و شرایط آن مرکز اطمینان حاصل شد باید نسبت به سپردن فرزندان خود به آن مهد کودک اقدام کنند.

رئوفی به خانواده‌ها توصیه کرد: تا حد امکان از سپردن کودکان زیر سه سال خود به مهدهای کودک خودداری کنند، زیرا اینگونه مهدکودک‌ها که فقط جنبه نگهداری دارند نه تنها هیچ سودی برای کودک ندارند، بلکه حتی ممکن است آسیب‌های غیرقابل جبرانی را به کودک وارد آورد، چرا که کودک مجبور است تنش جدایی از مادر را هم تحمل کند.

این دکترای مشاوره روانشناسی تاکید کرد: کودکان تا سنین سه سالگی نیازمند محبت و آغوش مادر هستند و جدایی آنها از مادر سبب ایجاد اضطراب جدایی می‌شود.

رئوفی افزود: مادرانی که به علت شاغل بودن مجبور به این کار هستند بایستی تلاش کنند تا با برنامه ریزی درست در سایر زمان‌ها نسبت به جبران خلا عاطفی بوجود آمده اقدام کنند، در غیر این صورت کودک احساس ترد شدگی و محرومیت خواهد کرد و چه بسا این حس در دوران بزرگسالی نیز با او همراه بوده و مشکلاتی را در آینده برای او بوجود آورد.

وی در ادامه به مادران توصیه کرد: اگر می خواهند فرزندان خود را به محیط جدیدی انتقال دهند حداقل به مدت دو هفته به میزان یک تا دو ساعت به همراه فرزندشان در آن محیط بمانند تا کودک با آن محیط انس گرفته و احساس ترد شدن نکند.

رئوفی افزود: پس از اینکه احساس امنیت نسبت به محیط جدید در کودک بوجود آمد، با خیالی آسوده او را به آن مرکز بسپارید.

نحوه برخورد با کودکان بی‌ادب و لوس

نحوه برخورد با کودکان بی‌ادب و لوس


میان برخی از والدین فرزندان خود را بیش از حد آزاد می گذارند و به تعبیر عامیانه، شرایط لوس شدن کودک را مهیا می کنند که متاسفانه هر چند این کودکان در محیط خانه بسیار مورد توجه و عنایت قرار دارند اما در محیطهای اجتماعی و در جمعهای همسالان و .. جز کودکان منفور بوده و.........

نحوه برخورد با کودکان بی‌ادب و لوس

اجتماعی شدن فرآیندی است که در آن کودکان از طریق آن معیارها، ارزشها و رفتارهای مورد نظر فرهنگ و جامعه خود را می آموزند. والدین در سالهای اولیه زندگی فرزندانشان، عوامل اصلی اجتماعی شدن آنها به حساب می آیند. والدین با ابراز محبت، ایجاد محدودیت و آزادی برای کودک و سرکوبی رفتار غیر قابل قبول او، سرمشق کودک قرار می گیرند و بدین ترتیب فرآیند اجتماعی شدن صورت می پذیرد.

حال در این میان برخی از والدین فرزندان خود را بیش از حد آزاد می گذارند و به تعبیر عامیانه، شرایط لوس شدن کودک را مهیا می کنند که متاسفانه هر چند این کودکان در محیط خانه بسیار مورد توجه و عنایت قرار دارند اما در محیطهای اجتماعی و در جمعهای همسالان و .. جز کودکان منفور بوده و همواره دردسر ساز هستند و به مرور موجبات ناراحتی و خجالت والدین را هم ایجاد می کنند.

البته انواعی روشهای تربیتی و انضباطی برای رفتار با یک کودک بی ادب قابل استفاده هستند. چه بخواهید به فرزند خودتان تربیت صحیح بیاموزید؛ چه بخواهید به عنوان مربی یک مهد کودک یا معلم مدرسه کودکان را تربیت  کنید، باید بدانید که مواجه با یک کودک بی ادب و لوس کاری چالش برانگیز است. وقتی که آن کودک، فرزند خودتان باشد طبق رای و نظر خودتان روشهای گوناگونی برای تادیب او به کار می برید. اما وقتی کودکی که فرزند خودتان نیست بی ادبی می کند و شما تنها یک نفر از افرادی هستید که می توانید رفتار ناشایست او را متوقف کنید(مثل مربی مهد یا پرستار کودک).

 

تکنیک هایی وجود دارد که می تواند به شما کمک کند تا رفتار بی ادبانه کودک را محدود و کنترل کنید و شرایطی مساعدتر برای خودتان و کودک ایجاد کنید:

الف. اگر کودک بی ادب فرزند شما نیست

** اگر دسترسی به اولیای او دارید با آنها تماس بگیرید. همیشه بهترین راه این است که بگذارید والدین کودک کار تربیت و تادیب کودک را انجام دهند زیرا این امر می تواند با شرایط خانوادگی آنها هم راستا باشد.

** در هر زمانی از تنبیه بدنی و برخورد فیزیکی با چنین کودکی بپرهیزید. پشت دستی زدن یا ضربه ارام به کفل کودکان، ممکن است تنبیه متداولی در روند تربیتی یک کودک در منزلشان نباشد و هم از نظر احساس به آنها لطمه وارد کند. بعلاوه آسیب زدن به کودک راههایی قانونی برای پدر و مادر کودک مذکور برای مقابله با شما ایجاد می کند که می توان منجر به از دست دادن کار شما گردد.

** زمانی که کودک مشغول انجام کار غلط خود است برای او توضیح دهید که این رفتار او پذیرفتنی نیست. ممکن است به همین سادگی کودک نداند که در یک مکانی خاص یا زمانی خاص چه چیزی قابل انجام هست یا نیست و تنها یک تذکر شفاهی برای تغییر رفتار کودک کافی باشد. برای او شرح دهید که چه انتظاری از او دارید تا کودک بداند که چطور رفتار کند. به عنوان مثال، اگر کودکی به طور مرتب گفتگوهای موقع شام را قطع می کند به او بگویید که قطع کردن کلام دیگران بی ادبی است ضمنا به او بگویید که او باید صبر کند تا صحبت آن فرد تمام شود بعد حرفش را بزند.

همیشه بهترین راه این است که بگذارید والدین کودک کار تربیت و تادیب کودک را انجام دهند زیرا این امر می تواند با شرایط خانوادگی آنها هم راستا باشد

** تنبیهی را مقرر کنید که نتیجه تداوم رفتار بد آنها باشد. مثلا از بین رفتن یک رفتار خاص شما نسبت به او، یا گرفتن و محروم شدن از یک اسباب بازی و یا از دست دادن حق یا امتیازی خاص. مثلا اگر شما برای فرزندتان جشن تولد گرفته اید و یک کودک رفتار خارج از نزاکت دارد می توانید به او اخطار دهید که بقیه شرکت کنندگان ممکن است برای یک ربع او را از جمع خود اخراج کنند و او مجبور به ترک جشن شود. برای اینکه این ابزار را موثر کنید لازم است عینا جملات خود را پیگیری کنید تا کودک بفهمد که قضیه کاملا جدی است.

** در تمام لحظات آرام بمانید و با یک لحن صدای طبیعی حرف بزنید. کودکان موجوداتی بسیار احساسی هستند و ممکن است در مواقعی که آنچه را می خواهند نتوانند به دست آورند، عصبانی یا ناراحت شوند و یا شروع به جیغ و نعره کنند. لذا مواقعی که کودک را تادیب و تربیت می کنید ممکن است بدتر از قبل با داد و فریاد بی ادبانه واکنش نشان دهد. خونسرد و آرام باشید تا نشان دهید که شما کنترل شرایط را به دست دارید.

** مواقعی که کودک کار بدی انجام میدهد او را از جمع کودکان دیگر خارج کنید و بگذارید مدتی آرام باشد. از او بپرسید چرا اینطور رفتار می کند، گاهی اوقات پشت رفتار یک کودک دلیلی هست که والدین آنرا نمی بینند.کودکی که در یک جشن تولد شرکت کرده ممکن است برای کیک، احساس نگرانی و دلواپسی داشته باشد لذا کیک بقیه بچه ها را بر میدارد یا ناخنک می زند و باعث ایجاد ناراحتی در کودکان دیگر می شود. بهترین راه کمک کردن به این کودک دادن مقداری دیگر کیک به اوست تا به آرامش برسد.

** برای پرت کردن حواس این دست بچه ها یک بازی یا فعالیت شاد را شروع کنید و آنها را مشغول کنید. گاهی رفتار بد بچه ها به دلیل خستگی و کسالت آمیخته با کنجکاوی است. مشغول کردن ذهن و دستهای یک کودک با یک بازی می تواند او را از وضعیت ایجاد دردسر خارج کند.

نحوه برخورد با کودکان بی‌ادب و لوس

ب. اگر کودک بی ادب فرزند خودتان است:

** از سنین اولیه قوانین اساسی و انتظارات خود را از کودک پی ریزی و مقرر کنید. اگر برای رفتارهای بد کودک اجرای پیامدها بلافاصله بعد از ارتکاب عمل نادرست رخ ندهد و کودک این فرصت را داشته باشد که چندین بار عمل بدش را تکرار کرده باشد،  احتمال کمی وجود دارد که کودک قوانین شما را اجرا کند. 

** وقتی که برای کودکتان تنبیهی در نظر می گیرید نسبت به آن محکم و استوار باشید. اطمینان کسب کنید که نوع مجازات و تنبیه شما سازگاری وتناظر لازم با نوع رفتار بی ادبانه کودک را دارد و بعد از آنکه چند بار به او اخطار داده اید به فکر اجرای تنبیه افتاده اید.

** درست زمانی که رفتار بد از کودک سر می زند با آن برخورد کنید. اجازه دادن به کودک به انجام کار بی ادبانه و تنبیه او پس از ساعتها و یا روزها چاره اندیشی باعث می شود که آنها نتوانند وابستگی بین تنبیه و کار بدشان را به درستی تشخیص دهند.

**کودک را به خاطر رفتارهایی که بی ادبانه و یا لوس بازی نیست تشویق کنید. اگر او مرتبا فقط به خاطر کارهای بدش تنبیه شود ممکن است شما را به عنوان کسی که همیشه عمل او را تصدیق نمی کند به ذهن بسپارد. به طور شفاهی و یا با خرید یک هدیه از کارهای خوب او قدردانی کنید تا به او نشان دهید که چه رفتاری ستودنی و مقبول است.

 

مریم عطاریان

بخش خانواده ایرانی تبیان

نقل از http://www.tebyan.net


آيا ازدواج دو معلول حركتي كار درستي است ؟

آيا ازدواج دو معلول حركتي كار درستي است ؟

دوست عزيزي با نگاشتن شرح حالش از من راهنمايي خواسته، عين نگاشته او در پائين آمده است . من از كليه كساني كه در اين زمينه صاحبنظر هستند و تجربياتي دارندخواهشمند م نظرات خود را براي راهنمائي اين دوست عزيز ارائه فرمايند

شنبه 15 تیر1392 ساعت: 17:8توسط:×××

سلام از وبلاگ شما خوشم آمده استاد گرامی

راستیتش من معلولیت جسمی وحرکتی دارم یک خواستگار دارم که ایشون هم معلولیت دارند من از عصا کمک میگیرم دربیرون از خانه طرف مقابل از ویلچر استفاده میکنندقطع نخاع نیستن مشکل نخاعی هم ندارند از من خواستگاری کرده جواب خودم+ بوده ولی مادرش راضی نیست

حالا باوجود اینکه 10 ماه از این اتفاق گذشته بازم هر کاری داشته باشه ومشکلاتی داشته باشه منو در جریان میگذاره شایان ذکر است که علاقه ما دوطرفه است فقط چون مادرش گفته نه یه جورایی هردوطرف داریم طاقت میکنیم همیدیگر رو دوست داریم ایشون درسخونده هستن منم همینطور کارمیکنندمنم از قبل ازاینکه این آقا بیاد خواستگاری همیشه میگفتم بایه معلول ازدواج میکنم

ایشون از آشنایان هستند وما از بهمن 90 باهم آشنا شدیمشهریور 91 از من خواستگاری کرده مامان از این قضیه خبر داره آینده نگری این فرد خوبه نمیخوام ازش تعریف کنم ولی ایشون علیرغم معلولیتی که دارند از هنرهایی نظیر کیبوردو نی انبان بهرمند هستند موتور دارند خودشون رفت و آمد میکنند میرن دانشگاه روز هایی که دانشگاه داشتن نیاز به همراه ندارن

اگه میشه فرق دلبستگی وابستگی رو توضیح بدین چون من بهش میگم مقوله جدا ازهم هستش میگه نه بعضی وقتها میگه تووابسته ایی میگم نه دوستش دارم اونم منو دوست داره اگه مشغله کاری سختی داشته باشه میگه دعا کن 
اگه کاری بخواد انجام بده وخودمم بخوام کاری انجام بدم از راهنمایی های هم بهره میگیریم احترام همو داریم گذشت داریم فکرامون رو برای پیشرفت درس گذاشتیم روهم
مادرش فقط برای این راضی نیس که میگه وقتی پیر شدین چکارمیکنین
حتی مامان خودم هم گفت باید بچه دارنشین بخدا معلولیت مسری نیست
همیشه پپیش خدای متعال دعا میکنم که خدا کنه هیچ کسی معلول به دنیا نیاد وگرنه باید روی خودش دراین زمینه ها خط بکشه استاد شما سرچ کنید چند نفر از معلولین رومیشناسم که زندگی مشترک دارند

ستاد من فکر آینده هر دو تا مون هستم 100 سال پدر ومادرمون زنده باشن انتظار مرگ هیچ کدومو آدم نداره شاید ما زود تر مردیم ولی اگه اجازه بدن ما وامثالهم زندگی مون رو آغاز کنیم بهتر نیست استاد خانواده ها فک میکنن همه چیز در مسایل جنسی خلاصه میشه خیلی معذرت میخوام این حرف رو میزنم میگن می تونید انجامش بدین درصورتی که مساله درک بهتر زیستن مهمه من از شما میخوام برید ماهنامه پیک توانا رو مطالعه کنید وقتی دوتا همنوع خودشون رو دست کم نمیگیرن چرا مانع میشید چراسرکوب میکنند از شما استاد عزیز میخوام عاقلانه بنگری
ا بلکه زندگی خیلی ها رو نجات دادی همه فکر می کنند معلولین نمیتونند همدیگرو خوشبخت کنند ولی اینطورنیست صفا ومحبت دارند بهم از همه انسانها بیشتره

---------------------------------------------------------------------

دوست عزيزي مقاله اي را براي راهنمائي توسعه كرده است كه در زير مي خوانيد

معلولین هم می‌توانند ازدواج کنند؟
  • بیماری ها
  • معلولین هم می‌توانند ازدواج کنند؟

    سلامتی یکی از ملاک های اصلی برای ازدواج است، این که بدانیم همسر آینده‌مان تا چه حدی از سلامت جسمی و روحی برخوردار است می‌توانیم میزان موفقیت و پیشرفت‌مان را در آینده بسنجیم. البته این به آن معنا نیست آن عده‌ای که از نواقص و یا مشکلات جسمی برخوردارند نباید به هیچ‌وجه ازدواج کنند بلکه منظور این است که هر فردی آگاهی کاملی نسبت به توانایی جسمی و روحی طرف مقابل داشته باشد.
    هنوز هم در جامعه ازدواج با فردی معلول موجب تعجب و شگفتی است و در ذهن خیلی از ما نمی‌گنجد که آن‌ها بتوانند زندگی خوب و موفقی داشته باشند. شاید علت این موضوع این باشد که افراد دارای نقص عضو خودشان را باور ندارند و این تفکر که «آن‌ها نمی‌توانند ازدواج خوبی داشته باشند» ملکه ذهن‌شان شده است
    معمولاً ازدواج های همراه با مشکلات جسمی به دو نوع تقسیم می‌شوند:
    ازدواج دو معلول با هم:
    یکی از مزایای این نوع ازدواج یکسانی شرایط طرفین است. طوری که هیچ‌کدام نسبت به دیگری برتری ندارد و از طرفی می‌توانند به خوبی یکدیگر را درک کنند. اگر میزان معلولیت آن‌چنان شدید نباشد که همسران از عهده انجام مسئولیت‌‌هایشان برآیند زن و مرد و همچنین خانواده‌های آن‌ها با این ازدواج مخالفتی نخواهند داشت
    اما از جمله مشکلات این ازدواج می‌توان به محدودیت‌های شغلی و پرداختن به امور روزمره اشاره کرد که مسلماً همسران به کمکی بیش از حد معمول احتیاج خواهند داشت.
    از طرفی اگر یکی از طرفین اختلال ژنتیکی داشته باشد، احتمال داشتن فرزندی مبتلا به همان نوع اختلال در آینده وجود خواهد داشت، بنابراین آن‌ها باید تصمیم درستی درباره این موضوع بگیرند و در صورت بارداری آزمایشات پیشرفته ژنتیکی را در اولویت قرار دهند.
    ازدواج معلول با سالم:
    اولین مزیت این نوع ازدواج عدم وجود محدودیت‌های موجود در ازدواج نوع قبل است چرا که یکی از طرفین می‌تواند به راحتی در تمام امور به همسر خود کمک کند و تا حد ممکن نواقص ناشی از معلولیت همسرش را جبران کند. این نوع ازدواج تنها برای فرد معلول مفید نخواهد بود بلکه فرد سالم نیز می‌تواند به درجه بالایی از شکوفایی و تعالی روحی برسد و از آن‌جایی که برخلاف سایر افراد جامعه ملاک باطنی را بر ملاک‌های ظاهری ارجحیت داده است، می‌تواند با دیدی وسیع و روشن دنیا را بنگرد.
    اما یکی از زیان‌های اصلی این ازدواج پذیرفته نشدن از سوی خانواده و جامعه است، به خصوص که ملاک ظاهری برای مردان اهمیت بیش‌تری دارد و خیلی از خانواده‌ها حاضر به قبول چنین ازدواجی نیستند. از آن‌جایی که سلامت جسمانی یکی از عوامل نشان‌دهنده قدرت باروری زنان بوده است، مردان در طول تاریخ به طور ناخودآگاه هنگام انتخاب همسر به این ملاک اهمیت داده‌اند و این موضوع موجب بقای نسل آنها شده است. اما چون وظیفه‌ باروری به عهده‌ی مردان نیست، زنان نسبت به این ملاک چندان سخت‌گیر نبوده‌اند. بنابراین احتمال اینکه زن سالمی، مرد معلولی را برای ازدواج انتخاب کند، بیش‌تر از این است که یک مرد سالم، یک زن معلول را به همسری بگیرد.
    به طور خلاصه نمی‌توان گفت کدام یک از این نوع ازدواج‌ها درست‌تر و بهتر است چرا که فرهنگ خانواده‌ها و طرز فکر آن‌ها و به خصوص شرایط روحی طرفین از جمله عزت نفسشان می‌تواند در موفق بودن هر کدام از این دو نوع ازدواج موثر باشد
    .

    نقل ازhttp://www.khanevade.org/wiki/?p=single&id=708 

۶ راه برای برگرداندن میل‌جنسی در روابط طولانی‌مدت

هر دوی شما خسته‌اید. خواب بچه‌ها سبک است. از وزن و اندامتان رضایت ندارید. با کلی استرس درگیر ضرب‌العجل‌های کاری هستید. دلایل مختلفی وجود دارد که زندگی‌های زناشویی طولانی دچار رخوت جنسی می‌شوند و شب‌ها افراد به جای همسرشان به دنبال بالشت یا کنترل تلویزیون هستند.
اما یک زندگی جنسی سالم بخش مهمی از یک رابطه صمیمی را تشکیل می‌دهد و نادیده گرفتن آن هر دوی شما را از هم دورتر خواهد کرد.

مشکل شماره ۱: همان تکرار قدیمی و همیشگی
راهکار: کمی تغییر ایجاد کنید.

وقتی در یک رابطه طولانی‌مدت هستید، به آن عادت می‌کنید. شواهد بیولوژیکی وجود دارد که تجربیات جدید موجب ترشح دوپامین در مغز می‌شود. دوپامین یک پیام‌رسان شیمیایی است که بر مرکز لذت در مغز اثر می‌گذارد. به همین دلیل است که در روابط جدید خیلی زود هیجان‌زده می‌‌شویم--چون همه چیز تازه است و مغزتان هم براساس آن واکنش می‌دهد.

مشخص است که نمی‌توانید هر وقت این هیجان از بین رفت، شریک زندگی‌تان را عوض کنید. اما می‌توانید عوامل دیگر را تغییر دهید. یک مکان جدید، زمان جدید یا موقعیت جدید حال و هوای هر دوی شما را برمی‌گرداند. رابطه‌جنسی اول صبح، زیر دوش حمام یا در اتاقی متفاوت از اتاق همیشگی‌تان را امتحان کنید.

مشکل شماره ۲: کارهای زیاد، خستگی
راهکار: یک وقفه رمانتیک ایجاد کنید.

همه زوج‌ها در پایان یک روز طولانی خسته هستند. و انرژی داشتن برای عشق‌بازی کمی دشوار است. اما این قابل‌تغییر است.

باید مسائل مهم زندگی را اولویت‌بندی کنید. هیچ اشکالی ندارد وقتی که خسته هستید، رابطه‌جنسی سریع و ساده داشته باشید. داشتن رابطه‌جنسی مداوم و حفظ آن برای سلامت رابطه شما اهمیت زیادی دارد.

به جای اینکه صبر کنید تا وقت خاموش کردن چراغ‌ها برسد، قبل از شروع کردن کارهای عادی شب، یک وقفه رمانتیک ایجاد کنید. برای این کار وقت بگذارید و سعی کنید خلاق باشید. این اتفاق قرار نیست یکدفعه بیفتد. باید از قبل برای آن برنامه‌ریزی کنید.

مشکل شماره ۳: شما که هستید؟
راهکار: برای کشف دوباره همدیگر--بدون اعمال فشار--وقت بگذارید.

اگر چند وقت است نزدیکی جنسی با هم نداشته‌اید، پیشنهاد نزدیکی از طرف همسرتان ممکن است به نظرتان مصنوعی و اجباری برسد. بد نیست که اول به طریقی غیرجنسی به هم نزدیک شوید. اگر خیلی وقت است که درست‌حسابی با هم وقت نگذرانده‌اید، شاید خیلی میل جنسی به همدیگر نداشته باشید.

کلیشه قدیمی شام و فیلم را فراموش کنید. فعالیتی جدید را امتحان کنید و این را جزء اولویت‌های برنامه‌تان قرار دهید. هر هفته برای یک قرار شبانه برنامه‌ریزی کنید. فعالیت‌هایی مثل دوچرخه‌سواری، بولینگ، یا خیلی کارهای احمقانه. با هم برای خرید سبزیجات بروید یا هر پنجشنبه شب با هم به کافی‌شاپ بروید. بگذارید این برایتان به شکل عادت درآید. خیلی زود دوباره با هم احساس نزدیکی خواهید کرد و میل‌جنسی‌تان هم از همان جا برمی‌گردد.

وقتی دوباره به هم نزدیک شدید، یک برخورد جنسی سریع همه هیجان قبل را برمی‌گرداند. وقتی رابطه‌ها به این شکل دوباره جان بگیرند، نزدیکی‌های جنسی ۱۰ دقیقه‌ای هم خالی از لطف نخواهد بود و پیوند قدیمی را بین شما ایجاد خواهد کرد.

مشکل شماره ۴: بدنتان را دوست ندارید
راهکار: به چیزهایی که دوست دارید توجه کنید.

خیلی از ما دوست داریم خیلی چیزها را در بدنمان تغییر دهیم. ممکن است اضافه‌وزن بارداری را نتوانسته‌اید برگردانید یا از اینکه دیگر باشگاه نمی‌روید ناراضی باشید.

وقتی تصویر بدن خوبی نداشته باشید، دیگر خودتان را دوست نخواهید داشت، و وقتی خودتان را دوست نداشته باشید، نمی‌خواهید خودتان را با کسی تقسیم کنید. برای درمان پایین بودن اعتمادبه‌نفس، چیزهایی در خودتان پیدا کنید که دوست دارید و از نظر جنسی روی آنها تمرکز کنید.

با به جای خودتان به بدن همسرتان توجه کنید. چه چیزی را در بدن همسرتان دوست دارید؟ چه نقطه‌ای از بدن او تحریکتان می‌کند؟ با این روش می‌تواند تمرکز را از چیزی که به شما احساس ناامنی می‌دهد، به چیزهایی که با هم از آن لذت می‌برید تغییر دهید.

مشکل شماره ۵: رابطه‌جنسی دردناک است
راهکار: در سکوت تحمل نکنید.

گاهی اوقات دور شدن شما از رابطه‌جنسی با همسرتان به این دلیل نیست که دیگر شور و میلتان به آن کم شده است، بلکه به این دلیل است که بدنتان با شما همکاری نمی‌کند و رابطه‌جنسی برایتان دردناک است. این مسئله به‌ویژه برای خانم‌هایی که نزدیک به یائسگی هستند اهمیت بیشتری دارد و از اینکه این مطلب را به همسرتان بگویید هم واهمه دارید.

وقتی سن در خانم‌ها بالاتر می‌رود، سطح استروژن پایین می‌آید و این مسئله بر بسیاری از اندام‌های بدن ازجمله واژن تاثیر می‌گذارد. وقتی بافت‌ها ضعیف و باریک می‌شوند و مقداری از ذخیره خون خود را از دست می‌دهند، رابطه‌جنسی دردناک‌تر خواهد شد.

خوشبختانه، راهکارها و درمان‌های زیادی برای رابطه‌جنسی دردناک وجود دارد. برای بسیاری از بیماران، استروژن واژنی بسیار موثر است، روان‌سازها و روغن‌های واژنی هم در داروخانه‌ها موجود هستند. اما اگر این دردها ادامه یافتند، حتماً با پزشکتان مشورت کنید زیرا ممکن است علت آن مسئله جدی دیگری باشد.

مشکل شماره ۶: هنوز هم میل و رمق ندارید
راهکار: علت را پیدا کنید.

کم شدن میل جنسی ممکن است چیزی جز نشانه بالا رفتن سن باشد. ممکن است علامت یک مشکل جدی دیگر باشد. مثلاً افسردگی، اضطراب، عدم توازن هورمونی، همه موجب ناکارایی جنسی خواهند شد. در مردها، عدم توانایی نعوظ می‌تواند یک علامت هشدار برای دیابت یا بیماری قلبی باشد و برخی داروها، مثل داروهای ضدافسردگی و فشارخون هم ممکن است میل‌جنسی را کاهش دهند.

مسائل رفتاری نیز ممکن است در توانایی شما برای داشتن رابطه‌جنسی تاثیر بگذارد. سیگار و مصرف بالای الکل هم واکنش جنسی را کند می‌کند. حتی طریقه ورزش کردن شما هم می‌تواند تاثیرگذار باشد. بعنوان مثال، گذراندن زمان طولانی روی دوچرخه ممکن است در زندگی جنسی شما اثر منفی بگذارد.

هم خانم‌ها و هم آقایانی که به مدت طولانی از دوچرخه یا دوچرخه‌های ثابت استفاده می‌کنند، ممکن است در تحریک‌جنسی دچار مشکل شوند. دلیل آن فشار بیش از اندازه بر روی عصب شرمگاهی است که موجب می‌شود رگ‌ها ذخیره خون کمتری به ناحیه تناسلی برسانند.

همچنین دقت کنید که خوابتان کافی باشد. داشتن استراحت کافی اهمیت زیادی دارد.

پایین آمدن میل‌جنسی شما هر دلیلی که داشته باشد، برگرداندن خود به روال سابق به کمی تلاش نیاز دارد. به رابطه‌جنسی نیز باید مثل هر مسئله دیگر زندگی توجه داشته باشید و بدانید که هیچ قرص معجزه‌آسایی برای حل مشکلات مربوط به آن وجود ندارد.
منبع: مردمان
نقل ازhttp://khabarfarsi.com/ext/5787688

10 شغل شاد و غم انگیز دنیا

10 شغل شاد و غم انگیز دنیا
 
گزارش شده است که نقاشان و مجسمه‌سازان از شغل‌شان بسیار راضی هستند. این درحالی است که درآمد این شغل‌ها معمولا برای امرار معاش کافی نیست.
10 شغل شاد و غم انگیز دنیا
طبق گزارش یک تحقیق اجتماعی عمومی که توسط سازمان ملی تحقیقات در دانشگاه شیکاگو صورت گرفته است، ۱۰ شغل شاد جهان معرفی شده‌اند.



این تحقیق ضمن معرفی این مشاغل، به ویژگی که از این شغل‌ها یک حرفه شاد ساخته اشاره می‌کند. 


روحانیون: افرادی که کمتر به دنیا وابسته اند از سایر افراد شاد تر هستند. 
آتش نشان‌ها: ظاهرا تعامل اجتماعی و کمک به نوع بشر این شغل را یکی از شادترین شغل‌ها کرده است.
فیزیوتراپ ها: تعامل اجتماعی و کمک به مردم این کار را تبدیل به یکی از شادترین مشاغل کرده است. 
نویسندگان: برای بسیاری از نویسندگان حقوق دریافتی به طرز خنده‌داری کم است و یا اصلا چیزی بابت نوشتن دریافت نمی‌کنند. اما ظاهرا نوشتن در مغز این گروه تاثیری می‌گذارد، که منجر به شادی می‌شود. 
معلمان آموزش و پرورش استثنائی: اگر به پول فکر نمی‌کنید، تدریس به کودکان استثنائی شغلی است که می‌تواند شما را شاد کند. معلمان مدارس آموزش کودکان استثنایی، در لیست شادترین شاغلین هستند.
معلمان: معلمی جدا از حقوق و شرایط کاری شان، از این جهت که با کودکان و نوجوان ها در ارتباط هستند، شغلی شادی محسوب میشود.
هنرمندان: گزارش شده است که نقاشان و مجسمه‌سازان از شغل‌شان بسیار راضی هستند. این درحالی است که درآمد این شغل‌ها معمولا برای امرار معاش کافی نیست. 
روان‌شناسان: ممکن است روانشناسان بتوانند مشکل دیگران را حل کنند و ممکن هم هست که نتوانند این کار را انجام دهند، اما در هر صورت آموزش دیده‌اند تا مشکلات خودشان را حل کنند.
نمایندگان فروش خدمات مالی: گزارش شده است که ۶۵ درصد نمایندگان فروش سرویس‌های مالی آمریکا از شغل خود راضی هستند. شاید دلیل‌ش این باشد که اکثر آنها برای میانگین ۴۰ ساعت کاری در هفته و در یک محیط آسوده در سال بیش از ۹۰ هزار دلار دریافت می‌کنند.
مهندسین اجرایی: کار کردن با بولدوزرها، لودرها، گریدرها، دکل‌ها، پمپ‌های بزرگ و … باید کار جالبی باشد. برای مهندسین اجرایی بیش از متقاضیان متخصص، کار وجود دارد و گزارش شده این مهندسین شادتر هستند.

غمگین اما پر درآمد
جالب است که این فهرست را با فهرست ۱۰ شغل نفرت انگیز، که حقوق بسیار بیشتر و جایگاه اجتماعی بهتری هم دارند، مقایسه کنیم. آنچه در این فهرست قابل توجه است این است که همه این افراد نسبتا والا مقام در بروکراسی سلسله مراتبی اداری زندانی شده‌اند. 
مدیر فناوری اطلاعات
مدیر فروش و بازاریابی 
مدیر تولید
توسعه‌دهنده وب ارشد 
متخصص فنی کاردان الکترونیک 
منشی دفتر وکالت 
تحلیلگر پشتیبانی فنی 
مسئول کنترل ماشین‌های کامپیوتری 
مدیر بازاریابی


معنای زندگی
چرا با اینکه این شغل‌ها حقوق بیشتر و جایگاه اجتماعی بالاتری را ارائه می‌کنند، شادی زیادی ایجاد نمی کنند؟
"تاد می” یکی از نویسندگان روزنامه "نیویورک تایمز” نوشته است: « یک زندگی با معنا باید از طرقی به شما احساس ارزشمند بودن بدهد . کسی که زندگی می‌کند باید به زندگی متعهد باشد. زندگی بنا شده بر ارزش‌های انسانی ارزشمند تلقی می‌شود. کسی که در چنین فعالیت‌هایی شرکت نکند این حس را پیدا نمی‌کند». 

این همان تفاوتی است که بین شغل‌های شاد و دوست‌داشتنی و شغل‌های نفرت انگیز وجود دارد. یک دسته از کارها احساس ارزشمند بودن را در افراد ایجاد می کنند، در حالی‌که در دسته دیگر افراد نمی‌توانند خود و کاری که انجام می‌دهند را با ارزش بیابند. 
مشاغلی که ذاتا نشاط آور نیستند، تنها در شرکت‌هایی این نقش نفرت انگیز را نداشتند که مدیران‌شان احساس ارزشمند بودن را به کارمندان‌شان داده‌اند. 
نقل از http://www.migna.ir/vdciq3az.t1ayq2bcct.html

چرا از امتحان می‌ترسیم

چرا از امتحان می‌ترسیم

آموزش > عمومی- محبوبه ذالیانی:
همه ما در طول زندگی برای یک‌بار هم که شده امتحانی را از سر گذرانده‌ایم؛ اگر چند کلاس درس خوانده باشیم هم که دیگر تجربه تلخ یا شیرینی از امتحانات مدرسه، آزمون کنکور و امتحانات میان‌ترم و پایان‌ترم دانشگاه داریم، اگر هم از امتحانات تحصیلی فاکتور بگیریم قطعا آزمون‌های مختلفی برای اخذ مدرک هر نوع مهارتی را پشت سر گذاشته‌ایم.

این امتحانات در هر رده و برای هر مدرکی که باشد به غول وحشتناکی تبدیل شده است که افراد را دچار ترس و وادار به دست‌وپنجه نرم کردن با آن می‌کند. اینکه «این ترس پایان‌ناپذیر از کجا ریشه می‌گیرد و علت ترس در گروه‌های سنی مختلف از آن چیست؟» سؤالی است که دکتر حامد محمدی‌کنگرانی، روانپزشک و عضو کمیته روان درمانی انجمن روانپزشکان ایران در این گزارش به آن پاسخ داده است.

کافی است معلم یکی از روزهای هفته را به یک امتحان کلاسی اختصاص دهد؛ فضای شیرینی که تا روز قبل بر کلاس حاکم بوده از صبح روز امتحان رنگ می‌بازد. اکثر دانش‌آموزان از زمان خروج از خانه، کتابی به دست می‌گیرند و بدون وقفه درس مربوطه را مرور می‌کنند. وقتی معلم ورقه‌های امتحان را به دانش‌آموزان می‌دهد، از آنها می‌خواهد «بدون آنکه» به دست یکدیگر نگاه کنند، «بدون آنکه» حرف بزنند، «بدون آنکه» سر خود را برگردانند و «بدون آنکه» از کسی چیزی بگیرند یا چیزی بپرسند برای گرفتن نمره خوب به سؤالات پاسخ بدهند. سایه‌ای از ترس و وهم جای آن شیرینی و خنده‌های کودکانه را می‌گیرد و معلم بدون آنکه کوچک‌ترین لبخندی بر لب داشته باشد بر کار بچه‌ها نظارت می‌کند. این تصویر بارها و بارها در بسیاری از کلاس‌ها نقش بسته و چه بسا دانش آموزان زیادی را دچار تنش روحی کرده است. شاید بعد از همان امتحانات تحصیلی بود که آن بچه‌ها در سال‌های آتی زندگی خود بدون اعتنا به سن و سال‌شان با هربار شنیدن نام امتحان، ترس در وجودشان ظاهر می‌شد.

دکتر محمدی‌کنگرانی ترس را احساس خطر نسبت به یک عامل واضح بیرونی می‌داند و در تعریف کامل‌تر آن می‌گوید: «همه انسان‌ها در طول زندگی با ترس‌ها و اضطراب‌هایی مواجه هستند. تعاریف مختلفی برای اضطراب و ترس وجود دارد. عده‌ای از روانشناسان دلیل ترس را احساس خطر نسبت به یک عامل واضح بیرونی می‌دانند و برخی معتقدند اضطراب احساس مبهم درونی نسبت به اتفاقی است که نمی‌دانیم چیست. در بسیاری از موارد این احساس‌های درونی و بیرونی به قدری در هم آمیخته می‌شوند که نمی‌توان به‌طور واضح آنها را از یکدیگر جدا کرد».

ترس از شکست

ترس از حیوانات، تنهایی، بی‌پولی، بیکاری، تاریکی، ارتفاع و... ترس‌هایی هستند که از منابع مختلفی ریشه می‌گیرند. هر یک از افراد به فراخور شخصیت روحی و روانی خود واکنش‌های مختلفی در مقابل آن نشان داده و به نوعی با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

دکتر محمدی ریشه ترس‌ افراد را به دوره نوزادی ارتباط می‌دهد و می‌گوید: «در جریان رشد شخصیتی و روانی افراد اضطراب‌هایی وجود دارد که به صورت طبیعی در آنها به وجود می‌آید. نخستین اضطراب، «غریبه» نام دارد و مربوط به گروه سنی 6 تا 8 ماهگی است. در این بازه زمانی، نوزاد تنها آغوش مادر خود را می‌شناسد و به آن وابستگی دارد. به محض نزدیک شدن یک نفر و تلاش وی برای در آغوش گرفتن او، نوزاد دچار ترس نسبت به فرد غریبه می‌شود. حدود 10 تا 12 ماهگی اضطراب از نوع «جدایی» است. اضطراب این دوره در قالب جدایی از مادر قرار می‌گیرد. این دو اضطراب شایع و طبیعی در همه کودکان وجود دارد و بسیاری از ترس‌ها و اضطراب‌های انسان نیز در این دو اضطراب ریشه دارد و با عنوان اضطراب اولیه شناخته می‌شود. به‌طور کلی ترس و اضطراب به معنی ترس از شکست، جدا شدن، تنها ماندن و... است که خودش را به صورت ترس از موضوعات دیگر نشان می‌دهد». کارشناسان اتفاق نظر دارند که ترس‌ها و افکار مخرب بخشی از انرژی انسان برای انجام فعالیت‌های مفید روزانه را از بین می‌برد، علاوه بر اینکه اثرات مخرب بی‌شماری بر سلامتی جسم و روح به جای می‌گذارد. عضو انجمن روانشناسان ایران درباره مکانیزم دفاعی‌ای که اغلب افراد در مقابله با ترس از خود بروز می‌دهند، اینطور می‌گوید: «مکانیزم اصلی در ایجاد ترس و اضطراب در انسان جابه‌جایی است. جابه‌جایی به این شکل است که فرد از موضوعاتی چون تنهایی، شکست، جدا‌شدن و... می‌ترسد و این ترس را با موضوع دیگر مثل ترس از امتحان، سیل، زلزله و... جابه‌جا می‌کند یا به نوعی به آن انتقال می‌دهد. در حقیقت روان انسان این عمل را به صورت ناخودآگاه انجام می‌دهد تا ترس و اضطراب‌های اصلی را کاهش دهد؛ بنابراین وقتی ما ترس از امتحان داریم در واقع ترس از شکست خوردن داریم».

سازنده و گاهی آزار دهنده

دکتر محمدی معتقد است برخی ترس و اضطراب‌ها باعث می‌شود تلاش فرد برای غلبه بر موضوع نگران‌کننده خود، افزایش پیدا کند؛ این ترس‌ها، سازنده و مفید هستند. وی می‌گوید: «زمانی که فرد دچار ترس و اضطراب می‌شود ارگانیسم بدن او تغییر می‌کند؛ به این شکل که با افزایش ضربان قلب، گردش خون و فشار خون در این فرد مواجه می‌شویم. به‌دنبال این موضوعات کارکرد مغز نیز افزایش پیدا کرده و بدن آماده مقابله با آن خطر می‌شود. این نوع اضطراب که به آن «سازنده» می‌گویند تا حدی برای موفقیت و زندگی رو به جلو ضروری است و باعث می‌شود افراد از آمادگی بیشتری برای مقابله با خطرات برخوردار باشند». 
پدیده ترس، غریزه‌ای طبیعی است که از همان بدو تولد در انسان وجود دارد. اکثر مواقع بسته به موضوع ترس‌آور، تغییراتی در شدت و نوع این پدیده به وجود می‌آید و شرایط فرد از حالت عادی خارج می‌شود تا جایی که گاهی اوقات فعالیت‌های روزمره انسان را مختل می‌کند.

دکتر حامد محمدی‌کنگرانی با اشاره به اینکه اضطراب برای زندگی لازم است، ادامه داد: «درصورتی که اضطراب کمتر از حد معمول باشد فرد بی‌خیال محسوب می‌شود و در مقابل خطرهای احتمالی نیز واکنش مناسب را نشان نخواهد داد. در چنین شرایطی اگر فرد به‌عنوان مثال امتحان داشته باشد دیگر تلاشی برای گذراندن آن واحد درسی نمی‌کند و در نتیجه موفق به عبور از آن امتحان نمی‌شود. در مقابل، اضطرابی قرار دارد که بیش از حد معمول است به‌طوری که کارایی فرد را به حداقل مقدار ممکن کاهش می‌دهد و عنوان «مخرب» را از آن خود می‌کند. بنابر آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم تنها اضطراب «سازنده» مثمر‌ثمر واقع می‌شود چرا که فرد را آماده مقابله با مسائل و مشکلات می‌کند».

بهانه‌هایی برای فرار از ترس

روانشناسان مجموعه‌ای از عوامل زیستی و وراثتی را در کنار عوامل محیطی و روان شناختی در شکل‌گیری ترس‌ها مؤثر می‌دانند. بعضی اوقات ما خودمان به خوبی می‌دانیم که ترسمان از چه چیزی نشأت می‌گیرد و در پاره‌ای موارد هم دلیل بروز آن را فراموش می‌کنیم اما از وجودش رنج می‌بریم و افزایش یا کاهش آن باعث آزارمان می‌شود. دکتر محمدی دو عامل درونی و بیرونی را از جمله دلایل افزایش ترس و اضطراب در جامعه عنوان می‌کند و می‌گوید: «عوامل بیرونی شامل مسائل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی‌و... می‌شود و عوامل درونی ریشه در نابلدی افراد برای مقابله با اضطراب دارد. معمولا افراد برای استفاده از راهکارهای مقابله دو دلیل عمده می‌تراشند؛ نبود زمان لازم و نبود پول کافی؛ به‌عنوان مثال اغلب افراد دلیل ‌ورزش نکردن خود را نبود وقت یا نبود پول عنوان می‌کنند. این موضوع در مورد تفریح و سرگرمی و هزاران موضوع دیگر نیز صدق می‌کند».

مبارزه سخت اما ممکن

مطمئنا هر یک از ما اگر تنها بخشی از توانایی‌هایمان را به کار بگیریم قادر به انجام کارهایی هستیم که ممکن است تصور آن برای ما سخت باشد. غلبه بر ترس‌های مزمن، جزو کارهای به ظاهر دشوار اما امکان‌پذیر است. برای مقابله با اضطراب روش‌های مختلفی وجود دارد که همسان با روش‌های مقابله با استرس به شمار می‌آید. این شیوه‌ها که به آن شیوه‌های حل مسئله گفته می‌شود از جمله راه‌حل‌های مهارت زندگی محسوب می‌شود. دکتر محمدی کنگرانی راهکارهای لازم برای مقابله با ترس را اینطور برمی‌شمارد: «ما دو نوع برخورد با یک مشکل می‌توانیم داشته باشیم. یک رویکرد هیجان‌مدار و دیگری رویکرد مسئله‌مدار. به این معنی که وقتی افراد با مشکلی روبه‌رو می‌شوند علاوه بر آنکه باید هیجان ناشی از آن مسئله را کنترل و مهار کنند باید بتوانند آن مسئله و مشکل را نیز حل کنند». وی اضافه می‌کند: «رویکرد هیجان‌مدار رویکردی است که باعث می‌شود هیجانات ناشی از یک مشکل کاهش پیدا کند و به دو دسته سازگارانه و ناسازگارانه تقسیم می‌شود. از جمله عواملی که رویکرد سازگارانه را شامل می‌شوند: دعا و نیایش، ورزش، مطالعه، تفریح، درد دل و صحبت با دیگران هستند. این موارد از راهکارهای سازگارانه یا به عبارتی عاقلانه برای کنترل هیجان و اضطراب به شمار می‌آیند. در مقابل سازگارانه، رویکردهای ناسازگارانه قراردارد که شامل سیگار، مواد‌مخدر، زد و خورد و پرخاشگری است. متأسفانه اغلب افراد در مواجهه با ترس‌ها و اضطراب‌های خود به‌دنبال راه‌حل‌های ناسازگارانه می‌روند؛ چراکه این راهکارها علاوه بر آنکه در دسترس آنها قرار دارد که اثربخشی سریع‌تری دارد غافل از آنکه در درازمدت اثرات مخرب بسیاری برای آنها به بار می‌آورد».

عضو انجمن روانشناسان ایران عواملی که در گروه رویکرد مسئله‌مدار قرار می‌گیرد را اینطور برمی‌شمارد: رویکرد مسئله مدار یعنی حل مسئله از طریق 1- بررسی آن مسئله 2- در نظر گرفتن راه‌حل‌های ممکن 3- بررسی سود و ضرر هر کدام از این راه‌ها با استفاده از نظرات دیگران و مشورت با آنها 4- انتخاب یکی از این راه‌ها و انجام آن.

دکتر محمدی کنگرانی در پایان می‌گوید: «نیاز اولیه برای حل هر نوع مشکلی، کسب آرامش و رفع اضطراب ناشی از مشکل است. اینجاست که اهمیت کاهش ترس و اضطراب خود را نشان می‌دهد. درصورتی که راهکارهای عنوان شده مؤثر واقع نشود آن وقت است که نیاز به روان‌درمانی و دارودرمانی ایجاد می‌شود. در برخی موارد افراد مجبور به دارودرمانی هستند اما در موارد جزئی که حالت بیمارگونه نداشته و به شکل موانع محدود درون افراد وجود دارند مبارزه به راحتی میسر خواهد بود».

نقل از:http://hamshahrionline.ir/details/212539

افکار منفی در ایجاد خلاقیت مثل ققنوس‌اند!

افکار منفی در ایجاد خلاقیت مثل ققنوس‌اند!

» سرویس: علمي و فناوري - پژوهشي
business-idea-art.jpg

نتایج یک مطالعه جدید در بلژیک و آلمان نشان می‌دهد بدخوترین کارمندان می‌توانند خلاق‌ترین باشند.

به گزارش سرویس پژوهشی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دانشمندان دریافتند که افکار و احساسات منفی می‌تواند تا حد قابل توجهی در برانگیختن خلاقیت کارمندان نقش داشته باشد.

این محققان مدعی‌اند که امکان بروز خلاقیت پس از پایان افکار منفی، در اوج خود قرار دارد.

رونالد بلدو از دانشگاه بلژیک و همکارانش از دانشگاه لوفانا ی آلمان، بر این باورند که افکار منفی توجه را به سوی مشکلات جلب می‌کند و نشان‌دهنده این موضوع است که برای حل این مشکلات تلاش لازم است.

افکار منفی نه تنها به شکوفایی درک عینی و دقیق‌تر از شرایط کمک می‌کند، بلکه همچنین اساس ایده‌های موفق (زمانی که افکار منفی از هم می‌پاشند) را پی‌ریزی می‌کند.

رونالد بلدو و همکارانش این فرایند را به ققنوس تشبیه می‌کنند که در آن موجود اسطوره‌ای ابتدا به خاکستر تبدیل می‌شود و سپس از میان این خاکستر برمی‌خیزد تا به پرنده‌ای زیبا تبدیل شود.

به همین صورت، ایده‌های نو نتیجه فرایند پویایی است که در آن فرد مرحله‌ای از افکار و احساسات منفی را تجربه می‌کند و پس از آن حالتی از افکار و احساسات بسیار مثبت پدیدار می‌شود.

در این مطالعه از 100 کارمند حرفه‌ای در رشته‌های گوناگون شامل تجارت، روانشناسی، مهندسی و آموزش خواسته شد که تعدادی پرسشنامه‌ آنلاین روزانه‌ را درست پس از رسیدن به محل کارشان در صبح و همچنین پیش از ترک محل کار در اواخر روز تکمیل کنند.

آن‌ها دریافتند که سطح خلاقیت در افرادی که صبح‌ها افکار منفی را تجربه می‌کردند، تا حد زیادی قوی‌تر بود.

محققان معتقدند که این مطالعه دارای مفاهیم مهم برای مدیرانی است که در تلاش برای ترغیب بیشترین خلاقیت در کارمندانشان هستند.

گفته می‌شود در بسیاری از مواقع بهتر است مدیران توجه کارمندان را به سوی جوانب مشکل‌زای یک موقعیت جلب کنند.

جزئیات این پژوهش در Academy of Management Journal انتشار یافت.

نقل از : http://www.isna.ir/fa/news/92020704005


بازنشسته ها نقش آفرینی کنند تا بانشاط باشند

 بازنشسته ها نقش آفرینی کنند تا بانشاط باشند

اریک اریکسون یگانه روانشناسی است که مراحل رشد را به سرتاسر عمر آدمی مرتبط می داند. وی دوران بازنشستگی را از شصت سالگی به بعد می داند..
اریک اریکسون یگانه روانشناسی است که مراحل رشد را به سرتاسر عمر آدمی مرتبط می داند. وی دوران بازنشستگی را از شصت سالگی به بعد می داند و حال آنکه در قوانین و مقررات کشور ما سن این دوره پنجاه سالگی است. این عهد در تقسیم بندی اریکسون، در طبقه 35 تا 60 سالگی قرار دارد که میانگین چنین زمانی حدود 48 سالگی است که با سن بازنشستگی ما تطابق دارد. روانشناس یاد شده این عصر راسن باروری در برابر بی ثمری می انگارد. چنانچه در چنین برهه ای از زمان، شرایط مناسب برای فرد ایجاد گردد، یارای آن را دارد که تولید کننده خوبی هم باشد و گرنه احساس پوچی و بیهودگی می کند.

افلاطون جنبه فرهنگی این سن را پذیرش مسوولیت در امور اجتماعی و نهادهای زندگی اجتماعی می پندارد. این در حالی است که ما شخص را با بازنشسته کردن از تلاش های جمعی باز می داریم. او عضو پرورش یافته ای است که می تواند مفید باشد. روانشناس مذکور ساده ترین باروری این دوره را در تولید و انتقال فرهنگ یعنی تربیت کودکان و عنایت به پیشرفت آنان در زندگی می شمرد. مثلا معلم بسان سایر کارکنان نیست که بر اثر کار فرسوده شود. وی از حیث جسمانی تحلیل می رود اما از نظر ذهنی بالنده تر می شود. از همین روی، بازنشسته کردن زودهنگام معلم، صلاح نیست، بلکه باید نوع کارش را تغییر داد تا از سرمایه های فکری اش سودی حاصل آید. بقيه مقاله را در ادامه مطلب بخوانيد

ادامه نوشته

تحولات برنامه ريزي در  رشته روانشناسي


اختصاصی مهر؛
سهم دانشگاهها در جذب دانشجوی روانشناسی/ تعداد واحدها از سال 92
رئیس گروه روانشناسی وزارت علوم با اشاره به تعداد واحدهای درسی رشته روانشناسی که پس از حذف گرایش در این رشته، در نظر گرفته شده، به سهم دانشگاههای کشور در جذب دانشجویان روانشناسی هم اشاره کرد.

دکتر علی فتحی آشتیانی، رئیس گروه روانشناسی وزارت علوم طی گفتگویی با خبرنگار مهر، از حذف گرایشهای روانشناسی در کارشناسی، حذف رشته مشاوره در این مقطع و بررسی این رشته در دانشگاههای جهان خبر داد.

عدم تناسب جنسیتی میان دانشجویان روانشناسی

وی با تاکید بر بررسیهای همه جانبه ای که میان جمعیت دانشجویی رشته روانشناسی صورت گرفته، با اشاره به عدم تناسب جنسیتی میان دانشجویان این رشته در ایران، اظهار داشت: هیچ تناسب جنسیتی میان دانشجویان روانشناسی لحاظ نشده، به طوری که در دوره کارشناسی 83 درصد دانشجویان دختر و 17 درصد پسر هستند. این نسبت در کارشناسی ارشد برای دانشجویان دختر 72 درصد و سهم دانشجویان پسر 28 درصد اعلام شده است؛ اما میزان دانشجویان دختر و پسر در مقطع دکتری 50 - 50 مشاهده می شود.

سهم دانشگاهها در جذب دانشجویان روانشناسی

وی در ادامه بررسیهای صورت گرفته میان دانشجویان رشته روانشناسی، با اشاره به سهم دانشگاهها از میزان جذب دانشجوی روانشناسی، دانشگاه پیام نور را رکورد دار تعداد دانشجویان موجود در این رشته دانست و گفت: 63 درصد دانشجویان رشته روانشناسی مقطع کارشناسی در دانشگاه پیام نور، 26 درصد در دانشگاه آزاد و مابقی یعنی 11 درصد در دانشگاههای دولتی تحصیل می کنند، بنابراین به این نتیجه رسیدیم که تناسبی هم میان دانشجویان از نظر محلی که در آن تحصیل می کنند، وجود ندارد.

روانشناسی بدون گرایش در آمریکا، اروپا و آسیا

رئیس کارگروه روانشناسی شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، گام بعدی بررسی رشته روانشناسی در سطح وزارت علوم و شورای تحول را مطالعه وضعیت این رشته در کشورهای آمریکایی، اروپایی و آسیایی عنوان کرد.

فتحی آشتیانی در این باره، اظهار داشت: بررسیهای ما در 10 دانشگاه معتبر آمریکا، 10 دانشگاه معتبر اروپا و تعدادی دانشگاه آسیای شرقی مثل چین، ژاپن و مالزی همچنین چند دانشگاه کشورهای اسلامی صورت گرفت تا وضعیت این رشته در دانشگاهها برایمان محرز شود.

وی با بیان اینکه در هیچ کجای دنیا رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی گرایش ندارد، تاکید کرد: در این کشورها، دانشجویان این رشته بدون هیچ گرایشی در مقطع کارشناسی تحصیل می کنند، یکی دیگر از نتایج به عمل آمده این بود که رشته مشاوره به هیچ عنوان در مقطع مذکور راه اندازی نشده است.

تبعیت از دانشگاههای خارجی در حذف گرایشها

فتحی آشتیانی با نابجا و نادرست دانستن اقدامات گذشته در خصوص ایجاد گرایش در مقطع کارشناسی روانشناسی دانشگاههای داخل، از حذف گرایشهای این رشته در مقطع کارشناسی خبر داد و اظهار داشت: در ادامه حذف گرایشهای مقطع کارشناسی روانشناسی، رشته مشاوره هم در این مقطع حذف شد؛ بنابراین همه دانشجویان به زودی در مقطع کارشناسی فقط رشته روانشناسی می خوانند و ایجاد گرایش به مقاطع ارشد و دکتری منتقل شد.

ارائه 138 واحد درسی رشته روانشناسی از سال 92

رئیس انجمن ایرانی روانشناسی همچنین به برنامه های جدید درسی رشته روانشناسی در مقطع کارشناسی اشاره کرد که از سال تحصیلی آینده دانشجویان موظف به گذراندن واحدهای تعریف شده، هستند.

وی در این باره گفت: از سال تحصیلی آینده، دانشجویان ورودی جدید رشته روانشناسی موظف به گذراندن 72 واحد دروس پایه، 36 واحد دروس تخصصی، 10 واحد دروس اختیاری و 20 واحد دروس عمومی هستند که در کل 138 واحد را تشکیل می دهد؛ برای این تعداد واحد، 68 درس اختصاص یافت.

تکلیف دانشجویان فعلی روانشناسی

رئیس کارگروه روانشناسی شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، درباره تکلیف دانشجویانی که در مقطع کارشناسی روانشناسی دارای گرایش می خوانند، گفت:  تمام دانشجویانی که در حال حاضر با همان گرایشهای بالینی، عمومی، صنعتی سازمانی، استثنایی، تربیتی، مشاوره و غیره تحصیل می کنند، به تحصیلشان در همین گرایشها ادامه خواهند داد.


 امانت داری و اخلاق مداری 
استفاده از این خبر فقط با ذکر منبع  "خبرگزاری مهر"  مجاز است. 

همسر وابسته به خانواده

«شوهر وابسته» گرفتار در دو راهي مادر و همسر

گاه در کشاکش بحث ها و جدال ها در زندگي مشترک، يکي از والدين سعي مي کند فرزندان را به سمت خود بکشد تا جبهه قوي تري عليه والد ديگر تشکيل دهد. اين جبهه گيري يا به اصطلاح گروکشي، باعث سردرگمي احساسي فرزندان نسبت به والدين مي شود. معمولاً اين والد علت ادامه زندگي را وجود بچه ها مي داند و به اين وسيله نوعي احساس عذاب وجدان در فرزند ايجاد مي کند که اگر او نبود، والدش مجبور به تحمل چنين شرايطي نبود. از طرفي نوعي احساس ترس از دست دادن در فرزند ايجاد مي شود که اين امر وابستگي به والدين را در پي دارد. اين وابستگي گاه تا بزرگسالي نيز ادامه پيدا مي کند.

وابسته کردن کودک، ترفند برخي والدين براي پنهان کردن ترس خود

اصولاً وابسته کردن فرزندان، ترفندي است که گاه يک والد براي پنهان کردن ترس خود از تنهايي و تنها ماندن استفاده مي کند. کودکي که در چنين شرايطي بزرگ مي شود، هميشه نسبت به والدين (معمولاً يکي از والدين) احساس دين مي کند و ناراحتي يا نارضايتي آن والد او را به شدت آشفته مي سازد. معمولاً اين افراد بعد ازدواج زماني به مشاور مراجعه مي کنند که همسرشان از وابستگي زياد آنان به والدين به ستوه آمده است. گلايه اين همسران معمولاً اين است که شوهر يا خانم ما زمان زيادي را در کنار والدينش مي گذراند، والدين وي براي همه امور زندگي شان تصميم گيري مي کنند يا همسر، توانايي مقابله يا مخالفت با خواسته هاي غيرمنطقي خانواده اش را ندارد. بقيه مقاله را در ادامه مطلب بخولنيد

ادامه نوشته

بررسي ناهنجاري‌هاي رفتاري در ورزشگاه‌ها/

بررسي ناهنجاري‌هاي رفتاري در ورزشگاه‌ها

هوش عاطفی در محیط‌های ورزشی ضعیف است

دكتر احمد پدرام، رییس کمیته روانشناسی ورزشی هیئت پزشکی ورزشی استان اصفهان معتقد است که هم اکنون فحاشی‌ها به طور زیادی در ورزشگاه‌ها وجود دارد و باید نقاط قوت و ضعف این داستان را بررسی کرد. محیط، محیط هیجانی است، طبیعتا یک قسمت عمده ورزش هیجان‌هاست کسی که به سمت میادین ورزشی کشش پیدا می‌کند دارای تیپ شخصیتی خاصی است، یک تیپ هیجان خواه و جاه طلب و به طور کلی در دسته بندی تیپ A  قرار مي‌گيرد. همین شخص کرونل قلبش نیز تهدید می‌شود زیرا اشخاصی که تیپ A و هیجان خواه هستند، مخاصمه جو و رقابت جو  مي‌باشند و در معرض بیماری‌های قلبی قرار دارند.

وي افزود: به طور کلی هواداران تیم‌های ورزشی نماینده جامعه ما نیستند، بلکه نماینده قشری از مردم هیجان خواه، مخاصمه جو و رقابت جو هستند، خطراتی همین اشخاص را تهدید می‌کند و مشکلاتی نیز همین اشخاص برای بقیه افراد و بازیکنان ایجاد می‌کنند.كل مطالب را در ادامه مطلب بخوانيد

ادامه نوشته

علائم هشدار دهنده بیماری روانی

نوشته شده در تاریخ 1391/10/21 توسط عظیم جان آبادی


علائم هشدار دهنده بیماری روانی چیست؟
‌انجمن روانپزشكی آمریكا فهرستی از علائمی را منتشر كرده است كه نشانه‌های ابتدایی بروز بیماری روانی هستند. این علائم عبارتند از:...
 

هر فردی ممكن است در زندگی روزهای بدبیاری و نحس را هر از گاهی تجربه كرده باشد كه در این شرایط اغلب شخص احساس خوبی از خود ندارد و یا با موضوعات خاصی دست به گریبان است.

‌انجمن روانپزشكی آمریكا در مقاله‌ای منتشر كرد: وقتی این موضوعات خاص و گریبانگیر آنقدر شدت و قدرت پیدا می‌كنند كه تقریبا بر تمام جنبه‌های زندگی شما سایه می‌اندازند، شاید زمان آن فرا رسیده باشد كه به یك روانپزشك مراجعه كرده و از وی كمك بگیرید. این انجمن برای شفاف سازی این مطلب فهرستی از علائمی را ارائه و منتشر كرده كه نشانه‌های ابتدایی بروز بیماری روانی هستند و باید از جانب یك متخصص ارزیابی و بررسی شود. این علائم عبارتند از:

* احساس نگرانی و اضطراب دائمی یا ترس از چیزهایی كه می‌دانید غیر منطقی هستند.

* احساس مداوم غم و افسردگی

* تغییرات خلقی آشكار یا تغییر در شخصیت فرد

* دشواری در انجام كارها و مسوولیتهای روزانه

* تجربه توهم یا افكار غیر واقعی

* تغییرات جدی و مهم در عادات تغذیه‌ای و خواب

* روی آوردن به مواد مخدر یا الكل برای تسكین یافتن

* احساس عصبانیت شدید و رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی

* تفكر خودكشی

پژوهشگران توصیه می‌كنند: در صورت مشاهده این علائم شخص باید برای كمك فوری به پزشك مراجعه كند.

به گفته متخصصان؛ هر فردی ممكن است به بیماری روانی مبتلا شود. این بیماری‌ها می‌توانند پیامد یك اتفاق مصیب بار، جراحت و بیماری باشد و یا هیچ دلیل بارزی نداشته باشد. علائم اختلال روانی معمولا در حدود 20 سالگی بروز می‌كند اما ممكن است خود بیماری حتی تا سالهای پیری مشخص نشود. برخی از سرنخ‌های این قبیل بیماریها نیز در دوران كودكی تثبیت می‌شوند. هرچند علت اصلی بیماری روانی هنوز شناخته شده نیست اما محققان احتمال می‌دهند كه بروز اختلال بیولوژیك در مغز می‌تواند عامل تظاهر این قبیل اختلالات باشد.

براساس این گزارش؛ با درمان موثر امكان بهبودی وجود دارد. درمان این نوع بیماری اغلب یك پروسه چند گانه شامل اقداماتی چون مصرف دارو، روان درمانی، تغذیه، حمایت جامعه و خانواده و تغییر در سبك زندگی است.

برای بهبود یافتن، استراحت نیز ضروری است. گاهی ممكن است چندین هفته طول بكشد تا مصرف دارو تاثیر بگذارد. علت نیاز بیمار به استراحت زیاد تنبلی یا عدم همكاری نیست بلكه در واقع تاثیر بیماری است كه مغز و جسم فرد را ناتوان می‌كند.

شایان ذكر است كه حمایت و درك خانواده و جامعه و اطرافیان هسته اصلی درمان بیماریهای روانی است.

منبع  http://setayeshgaran.mihanblog.com/post/3717

مشكلات تك فرزندي

تک‌فرزندی کودکان را از رشد اجتماعی و هیجانی محروم می‌کند


سلامت نیوز :مهدی تهرانی دوست در گفت‌وگو با فارس افزود: بحث تک فرزندی در سالهای اخیر در دنیا بسیار افزایش یافته است اما مطالعات دقیقی مبنی بر  وجود اختلال خاص روانی در این کودکان ثبت نشده است.

وی ادامه داد: کودکانی که تک فرزند هستند دچار اختلال خاصی نمی‌شوند اما به دلیل اینکه این کودکان امکان رشد را در کنار سایر فرزندان ندارند نحوه تعامل و ارتباط برقرار کردن آنها در محیط خانواده فراهم نمی‌شود.

 رئیس انجمن روانپزشکی کودک و نوجوان گفت: اگر کودک تک فرزند باشد احتمال اجتماعی شدن و توانایی وی برای تعامل با دیگران کمتر می‌شود اما هنگامی که با دیگر فرزندان رشد کند بستر اجتماعی شدن برایش افزایش می‌یابد.

 تهرانی دوست تصریح کرد: البته شرایط اجتماعی شدن به شرطی است که بین فرزندان اختلاف سنی زیادی وجود نداشته باشد تا تعامل و ارتباط لازم میانشان برقرار شود.کودک در صورت رشد با دیگر فرزندان امکان رشد اجتماعی،هیجانی و ارتباطی را خواهد داشت.

وی در مورد توان کودکان در آینده برای برخورد با مشکلات روزمره گفت: مطالعات خاصی ثابت نکرده که تک فرزندان توان کمتری برای حل مسائل و برخورد با مشکلاتشان را در آینده دارند اما در عین حال، فرزندانی که در کنار یکدیگر بزرگ می‌شوند توانمندی آنها تقویت شده و بستر بیشتری برای برخورداری از حمایت خواهر یا برادر خواهند داشت.

رئیس انجمن روانپزشکی کودک و نوجوان ادامه داد: برخورد والدین با این کودکان بسیار اهمیت دارد چرا که یکی از مشکلات رایج در این زمینه حمایت بیش از حد والدین از فرزندشان است که تمام توان خود را برای حمایت از فرزند معطوف می‌کنند که این توجه بالا به کودکان آسیب می‌زند.

تهرانی دوست افزود: این کودکان ممکن است احساس ضعف کنند و توانمندی‌هایشان آن طور که باید رشد نکند.

وی در مورد نحوه برخورد والدین برای تربیت تک فرزندان خود گفت: فرزندپروری و والدین بودن اصولی دارد که تفاوتی نمی‌کند یک فرزند باشد یا چند فرزند.باید اصول تربیتی رعایت شود.در مواردی که تذکر،تشویق و تنبیه خاص لازم است باید اعمال شود.

مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران افزود: قانونمداری و انضباط مداری در خانواده برای تک فرزند هم باید رعایت شود و حتی گاهی کودکان در ارتباط با کودکان دیگر نیاز به اعمال تنبیه و قانون بیشتری هستند.

تهرانی دوست به خانواده‌ها توصیه کرد: اگر خانواده‌ها شرایط داشتن چند فرزند را دارند بهتر است به این کار مبادرت کنند تا کودکشان در تعامل با فرزندان دیگر رشد و تعامل پیدا کند.

منبع :http://www.salamatnews.com/viewNews.aspx?ID=63953&cat=6

با کودک وسواسی چه کنیم؟

با کودک وسواسی چه کنیم؟

 
سلامت نیوز: همه کودکان ممکن است نگرانی‌هایی داشته و در مواقعی دچار شک شوند، اما کودک وسواسی نمی‌تواند از نگرانی راجع به بعضی مسایل دست بردارد، فرقی نمی‌کند، چقدر بخواهد که نگران نباشد. این افکار نگران‌کننده دست از سر او بر نمی‌دارند و مدام او را آزار می‌دهند تا اینکه او را وادار می‌کنند که رفتار و عمل خاصی را تکرار کند. اغلب ما آدمهایی که خیلی می‌شویند و می‌سابند را وسواسی می‌نامیم. اما رفتارهای وسواسی به همین یک مورد ختم نمی‌شوند، رفتارهایی مانند چک کردن، شمردن، انجام آداب و مناسک خاص و... هم می‌توانند نوعی رفتار وسواسی باشند. گاهی حتی ممکن است وسواس به فکر محدود باشد که به این نوع وسواس فکری می‌گویند. در وسواس فکری یک فکر آزار دهنده به طور غیرقابل مقاومتی وارد ذهن فرد می‌شود و تکرار می‌شود. محتوای فکر می‌تواند شامل تصاویر و صحنه‌های وحشتناک مثل آتش‌سوزی و تصادف و تخریب باشد. گاهی حتی فرد از غیرمنطقی بودن افکار خود آگاه است اما نمی‌تواند جلوی ورود آنها به ذهن‌اش را بگیرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات ؛ اگر فرزند شما بشدت از آلوده شدن می‌ترسد، وقتی او احساس آلودگی می‌کند، به هیچ وجه نمی‌خواهد بدن خود و یاحتی چیزهای متعلق به خود را در خانه و دور و بر آن لمس کند. او به هیچ وجه دستگیره درها و حتی شیر آبی که قبلاً دست دیگران به آنها خورده را لمس نمی‌کند و درها را با پا و حتی شیرهای آب را با آرنج خود باز می‌کند. اگرفرزندتان سعی میکند از دستکش برای گذاشتن آشغال‌ها در ظرف آشغال استفاده کند، اگر به هیچ وجه حاضر نیست چیزی را از زمین بردارد، بقيه مطالب را در ادامه مطلب بخوانيد

ادامه نوشته